نمیدونم چرا میخام این حرفها رو اینجا بزنم ولی میدونم خیلی خسته شدم کم آوردم زندگی با مردی که روح زندگی نداره با هیچ کس رابطه نزدیک نداره حتی یه دوست هم نداره به خاطر این با کسی رفت و آمد نمیکنه حتی با خانواده خودش هم راحت نیست دوست داره به بهانه های الکی با همه قهر کنه جایی میریم آنقدر خشکه و حرف نمیزنه که حوصله آدم سر میره و من جورشو میکشم و میخام جو خودمونی کنم مخصوصا وقتی به ندرت کسی میاد خونمون برای اینکه موذب نشه الکی حرف میزنم دیگه حتی هیچکس دوست نداره با ما رفت و آمد کنه
شوهرت خجالتیه؟
از اول همین بود؟؟
اره خیلی
میگم حتی با خواهر و برادر های خودش با پدر و مادرش
یکی مشابهش رو دارم
تو جزییات فرق دارن ولی در کل غیراجتماعی هست
یه دونه دوست داره اونم فقط مال سرکارش هست
با هیچکسی رفت و آمد نداریم
حتی داداشم که تو یه اپارتمانیم شاید ماه بگذره و هم رو‌نبینیم
همسرت درونگراست، این اخلاقش اصلا دلیل بر بد بودنش نیست. درونگراها همونقدر از جمع بدشون میاد که برونگراها از تنهایی بیزارن. کاش به خاطر این اختلاف شخصیتتون یکم باهم صحبت کنین و یه جاهایی شما به میل اون رفتار کنین یه وقتایی هم ایشون
بخاطر اینکه سردی و سودا بدنش گرفته
گلپر دود کن با اسفند یا جدا
و غذاهای گرم بسیار زیاد
از لحاظ رفتاری هم تو جمع ازش تعریف کن مهمونی بده و جلو مهمونا بگو همسرم خواسته تا دور همی راه بندازم
تو جمع راجع به ی موضوعی که میدونی همسرت اطلاعات کافی داره بحث را بنداز و خطاب به همسرت بگو شما بهتر توضیح میدی و . ...
دیگه از تنهایی خسته شدم حتی نمیزاره باهاش درد و دل کنم میگه حوصله ندارم فقط صبح میره سر کار شب میاد باید همه چی آماده باشه که دعوا نکنه من حتی وقتی خونس تلفن و موبایل تعطیل میکشیم چون بدش میاد حرف بزنیم
آدم بدی نیست یعنی ذات بدی نداره ولی خیلی از جمع بیزاره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
