@بی_اعصابم
سلام عزیزم خوبی؟
تاپیکتوتازه خووندم قفل بودی نتونستم تجربه ی شخصیمومطرح کنم
باتوجه به روحیه ت نمیدونم شایدکمکت نکنه این حرفام شایدم برعکس...
من توداستان شماداستانم برعکس بود
قشنگ خودموجای علیرضای داستانت دیدم
امثال من که تلاشمونوبرای بدست آووردن اون هدفمون میکنیم میدونی تفکرمون چیه؟
تفکرمون اینه که میگیم من تلاشموکردم!
مقصردیگه من نیستم
یه منطقه ی امنی میسازیم بااین تلاش کردن واسه خودمون
توتاپیکت خیلیاهم دردی کردن باهات من برعکس باعشقت همدردی میکنم!
ایشون الان مطمئن باش خیلی آسوده ترازشماست افکارش
چون ته دلش عذاب وجدان نداره نسبت بهت...
میگه تلاشموکردم واسه بدست آووردنش...
منم تقریباًتجربه کردم این سرنوشت رو
توگذشته زندگی کردن راحت نیست
جداشوازگذشته توکل کن به خدااگرقرارباشه جایی قسمتت بشه میشه اگرکه نه خودتودرگیرنکن...
زندگی ارزش غصه ی مادروپدرت رونداره اونهاباناراحتیت چندبرابرناراحت میشن
توکل کردن آرومت میکنه ازخدابخواه هرجورخودش میخوادومیدونه رقم بزنه گاهی برای بدست آووردن چیزی بایدرهاش کرد...