2777
2789
عنوان

رابطه با مادرشوهر لطفا راهنماییم کنید

| مشاهده متن کامل بحث + 350 بازدید | 32 پست

خاک تو سر اونایی که بعد زن دادن بچشون یادشون میفته پسردارن. 

منم اعصاب نمونده برام.

دیروز از صبح تا عصر این دکتر اون دکتر بودیم برای نازایی از مادرشوهرم اینا هم قایم کردیم چون همش میپرسه باز پری شدی!؟

شب اومدیم شوهرم رفت از تو دفترش یه چیزی برداره منم تو ماشین بودم.یهو پدرشوهرم سررسید و گفت چرا ووروزه نیومدین خونه ما الان بیاین بریم. تو یه خیابونه دفتر و خونشون.

منم از خستگی و آزمایش خون و پاپ اسمیر داده بودم حال نداشتم. برگشتیم خونمون. امروز صبحم آز  پرولاکتین داشتم رفتم خونه مامانم با اون رفتیم.زنگ زده به شوهرم که دیشب چرا نیومدین و یه عالم حرف دیگه و امروز چرا رفته خونه مامانش. کسی نیس بگه به تو چه

نهال خانوم مامانی عاشقته

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اگه بگم مادر شوهرم چیکارا کرده باهام خدا شاهده همتون میگید این حرفا توهم و تخیلات و از خودت در آوردی خدا شاهده حتی بچه اولمم قبول نداشت من وقتی فهمیدم باردارم خونه پدرم بودم اونجا تست بارداری انجام دادم 

وقتی از خونه پدرم برگشتم  گفتم باردارم 

گفت من این بچه رو قبول ندارم چند وقته پیش پسرمو باردار نشدی 

الان رفتی خونه پدرت اوندی میگی باردارم 

پسرم اگه مرد باشه باید طلاقت بده چون تو خیانتکاری 

اینم بگم شهر ددم و همسرم فرق داره و من حدودا پنج روز رفته بودم خونه پدرم از ذوق بچه زودی برگشتم 😒😒😒😒😕😕😕

❤️فلانی پسرزاس...اولین فرزندش پسراست...پسر پسر قند عسل,پسر پسر قند و نباتفلانی زايمان کرد...شکم اولش است؟دختر؟...وای دختر؟...و هیچ کس ندانست دختری که ديگران برای ورودش به اين دنيا از واژه ی (وای)استفاده کردند، اکنون سوگولی پدرش هست و عسل مادرش...دختر غم خوار مادراست،اولين خمیدگی کمر پدر به چشم دخترش می آید...دختر چین و چروک های اطراف چشم مادر را از بر کرده،مادر امروز يک چين، بر گوشه ی چشمان معصومت اضافه شده است...ترس از جدایی از پدر,دوری از مادر وجود يک دختر را هزاران بار ميلرزاند...دختر بودن کار دشواريست، اينک درک ميکنی، چرا اولين بار برای وجود پر مهرت (وای)گفتند؟...چون همه ميدانستند که ای (وای)تحمل اين همه غصه برای تو کمی بزرگ است...دختر بودن کار سختیستQ‌‌

من حدود سه ساله خونه ش نرفتم و دو سالی هم میشه اون تشریف نیاورده ولی واقعا اگه اهل اذیت باشه با قطع رابطه هم درست نمیشه و ممکنه شوهرت هم ازت دور بشه

السلام علیک یا ربیع الانام و نضرةالایام                          سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگاران                               بهار۱۴۰۲

ولی بازم با سیاست شوهرم  و دور کردم و فاصله رو ایجاد کردم نه شوهرمو رنجوندم نه مادرشو چون ما هم مادریم  

هرچی بکاری همون و برداشت میکنی امکان نداره خدا جواب دوری مادر فرزندی و نده 

❤️فلانی پسرزاس...اولین فرزندش پسراست...پسر پسر قند عسل,پسر پسر قند و نباتفلانی زايمان کرد...شکم اولش است؟دختر؟...وای دختر؟...و هیچ کس ندانست دختری که ديگران برای ورودش به اين دنيا از واژه ی (وای)استفاده کردند، اکنون سوگولی پدرش هست و عسل مادرش...دختر غم خوار مادراست،اولين خمیدگی کمر پدر به چشم دخترش می آید...دختر چین و چروک های اطراف چشم مادر را از بر کرده،مادر امروز يک چين، بر گوشه ی چشمان معصومت اضافه شده است...ترس از جدایی از پدر,دوری از مادر وجود يک دختر را هزاران بار ميلرزاند...دختر بودن کار دشواريست، اينک درک ميکنی، چرا اولين بار برای وجود پر مهرت (وای)گفتند؟...چون همه ميدانستند که ای (وای)تحمل اين همه غصه برای تو کمی بزرگ است...دختر بودن کار سختیستQ‌‌
منم اوویل مثل شما فکرمیکردم وقتی بچم سقط شد بهم میگفت تومریض بودی از اولشم تو نازایی ؛ زنگ زدنش برام ...

خوب گلم یا شما زیادی حساسی یا اینقد ازش متنفذی که این حرفارو بد تلقی میکنی نخریدن سیسمونی و یه جوری میدونی جفت و جور کنی که دیگه حرفی ازش نشه یا یه ماه موندنشو بگو قراره برم  خونه بابام اونجا که نمیشه اگه هم اومدم که دیگه خوب شدم حالا اگه اومدی قدمت رو چشمام

ن 

❤️فلانی پسرزاس...اولین فرزندش پسراست...پسر پسر قند عسل,پسر پسر قند و نباتفلانی زايمان کرد...شکم اولش است؟دختر؟...وای دختر؟...و هیچ کس ندانست دختری که ديگران برای ورودش به اين دنيا از واژه ی (وای)استفاده کردند، اکنون سوگولی پدرش هست و عسل مادرش...دختر غم خوار مادراست،اولين خمیدگی کمر پدر به چشم دخترش می آید...دختر چین و چروک های اطراف چشم مادر را از بر کرده،مادر امروز يک چين، بر گوشه ی چشمان معصومت اضافه شده است...ترس از جدایی از پدر,دوری از مادر وجود يک دختر را هزاران بار ميلرزاند...دختر بودن کار دشواريست، اينک درک ميکنی، چرا اولين بار برای وجود پر مهرت (وای)گفتند؟...چون همه ميدانستند که ای (وای)تحمل اين همه غصه برای تو کمی بزرگ است...دختر بودن کار سختیستQ‌‌

من میگم پسرخودش هرقدر میخواد بره حتی وقتی من خونه مامانمم میگم برو خونه مادرت گاهیم میره بدون من اما این گیر داده که عین عروسای قرن هجر همش باید اونجا باشم

نهال خانوم مامانی عاشقته
منم اوویل مثل شما فکرمیکردم وقتی بچم سقط شد بهم میگفت تومریض بودی از اولشم تو نازایی ؛ زنگ زدنش برام ...

خواهرشوهر داري؟! يعني وقتي سقط كردي حالت رو نپرسيد؟! 

نيازارم ز خود هرگز دلي را كه مي ترسم در آن جاي تو باشد

انگار مادر من مادر نیس. چجوره ما گیر نمیدیم به عروس هامون. یه بار نگفتیم کجا بودین یا وقت پریت کیه... 

فقط مشکل بی فرهنگیه و قدیمی موندن تفکراتشون.

پسر و عروس هم حق زندگی دارن. مادر من همش اینو میگه. 

حتی نگا به سیسمونی عروسمون نکرد چ برسه بپرسه. پنج ماهگیش فهمیدیم بارداره و مادرم برای خبر باردار شدنش بعد پنج ماه یه سکه داد چشم روشنی

نهال خانوم مامانی عاشقته

وای وای وای . من بگم از مادرشوهرم . سه ماهه باردار بودم از دست دخترش جونم به لبم رسیده بود باهاش درد و دل کردم اگر بدونید چه ابرویی از من برد من تنها تو خونه شوهرمم ساعت دوازده از کار میامد . بهش گفتم تو مادرم بودی باهات درد و دل کردم . گفت نه من هیچی تو نیستم . تو دل گفتم خبر مرگت . حیف اینکه من به تو بگم مادر . 21 سال زن برادر اوردیم . تا حالا یکبار نگفته عروس از اینجا بشین و اونجا . تازه بعدش دراز کشید و های های گریه . پتو اوردم انداختم روش . سفره شام رو کشیدم شام اوردم اما دریغ . خدا لعنتشون کنه . امیدوارم تا دنیا دنیاس خوشی تو خونشون نیاد . رفتم بهشون گفتم پسرتون داره بابا میشه . گفتن اوهههههههه حالا انگار چی شده.  اینم بگم اولین نوه پسریشونِ بچه ام . اینقدر که اینا ذوق دارن و ادمن 

اهای تویی که مرا دور میزنی , زمین گرد است , فردا به خودم میرسی , آنگاه حال و روزت دیدنیست ....
خدالعنتش کنه ایشالله

بخدا من باهاشون یک سال زندگی کردم 

صبحا منو شوهرم بلاخره تازه عروس دوماد بودیم ساعت نه که می‌شد با لگد درو باز می‌کرد شبا شوهرم دیر میومد میشستیم حرف میزدیم یا هر چی صبح اینقد فحش میداد بهم میگفت تو نمیزاری بچم بخوابه خواب و خوراک و استراحت براش نمونده 😢😢😢😢😢ولی من بازم چیزی نمیگفتم الان من اومدم شهر خودمون و اونجا زندگی می‌کنیم اونا که خیلی کم میان منم دو ماه یه بار صبح میرم شب برمیگردیم 

اولاش شوهرم اصلا طرفداریمم نمیکرد الان بدون من زمین به آسمون بره نمیره شهر خودش

❤️فلانی پسرزاس...اولین فرزندش پسراست...پسر پسر قند عسل,پسر پسر قند و نباتفلانی زايمان کرد...شکم اولش است؟دختر؟...وای دختر؟...و هیچ کس ندانست دختری که ديگران برای ورودش به اين دنيا از واژه ی (وای)استفاده کردند، اکنون سوگولی پدرش هست و عسل مادرش...دختر غم خوار مادراست،اولين خمیدگی کمر پدر به چشم دخترش می آید...دختر چین و چروک های اطراف چشم مادر را از بر کرده،مادر امروز يک چين، بر گوشه ی چشمان معصومت اضافه شده است...ترس از جدایی از پدر,دوری از مادر وجود يک دختر را هزاران بار ميلرزاند...دختر بودن کار دشواريست، اينک درک ميکنی، چرا اولين بار برای وجود پر مهرت (وای)گفتند؟...چون همه ميدانستند که ای (وای)تحمل اين همه غصه برای تو کمی بزرگ است...دختر بودن کار سختیستQ‌‌
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز