دختران مجرد بخونن

۵۰ درصد به اون طرف ۵۰ درصد به خودمون. 😂من اولین رابطم واقعا گندو بچگانه بود اصلا یاد اون موقعم‌میوفتم حالم از خودمو از اون بهم‌میخوره😏

مزایاش اینه که تو این دنیای هزار رنگ فریب کسی رو نمیخوره 

همون دیگه من اصلا دوست ندارم نابلد باشم میخوام درسمو ازبر باشم چیکار کنم شما چه تجربیاتی بدست آوردی از اون موقع

جوری که شما میگید زشتا حق زندگی و عاشق شدن ندارن.. خدا به خودشون زیبایی نداده به شوهرشون میده   

همچین چیزی حقیقت نداره  

شوهر منظورم نبود....دوس پسر

پس اون زن و شوهرایی که تو خیابون میبینیم شوهره سر تره از اسمون افتاده براش خب مثل اکثریت جامعه قبلش دوس پسرش بوده   

😐پسری؟؟؟؟؟الان دقت کردم......سکوت می کنم....اسنپ گرفتم برم افق....😏

ولی من برعکسشو دیدم حتی یه خانمی تو همین سایت میگفت قبل ازدواج با شوهرم رابطه داشتم الانم زندگیم خوبه من که میگم اونجور دخترا خوش شانس ترن تا ماهایی که چشم و گوش بسته بودیم فکر میکردیم خطا نکنیم آبرومون میره ولی بعدها فهمیدم اونا زندگی کردن مثلا من هیچوقت دوست پسر نداشتم دختر ارومی بودم چی بهم دادن هیچی خود خونوادم هم واسم ارزش قایل نیستن نمیگن این دختر تو مجردیش خطابی نکرد حالا ازش قدر دانی کنیم و مثلا بیشتر بهش توجه کنیم ولی دیدم دختر و پسرایی که تو مجردی رابطه داشتن بعد ازدواج همه هواشونو دارن ولی منی که آروم بودم خطایی ازم سر نزد الان هیچکس هوامو نداره کاش خطا میکردم چون الان وقتی میبینم خونوادم هوامو ندارن و منو فرستادن شهر غریب اصلا واسشون مهم نیست زندگیم چطور میگذره مثل این میمونه که انگار من چقدر اذيتشون کردم چقدر خطا کردم دیگه حواسشون بهم نیست چیزی که من فهمیدم هرچی برخلاف خونواده عمل کنی بیشتر دوستت دارن بیشتر نگرانتن هرچی سر به زیر و آروم باشه هیچکس نمیبینه آدمو 

آخرین سنگر سکوته خیلی حرفا گفتنی نیست

چون بهت اعتماد دارن فرستادنت شهر غریب این اجازه رو به هر دختری نمیدن.. این اعتماد چیز کمی براتون نیست

لاشی باشی عاشق گیرت میاد

عاشق باشی لاشی گیرت میاد......خیلی جمله رو دوسدارم

اعتماد نیست بنظرم یه سریا زیادی مهره مار دارن هر خطایی هم بکنن پدرو مادر و فامیل بازم روش قسم میخورن من دختری رو میشناسم این خانم موقعی که مجرد بود با یه مرد دوست بود طبق چیزایی که شنیدم اون مرده تحویلش نمیگرفت ولی این خانم اصرار داشت باهاش ازدواج کنه حتی میگن مرده رفته بود هتل میگن دختره اصرار که من بیام تو حالا دروغ و راستش رو نمیدونم چیزی که شنیدم رو میگم چند سال دختره هیچ جا آفتابی نمیشد الان ازدواج کرده با یه مردی که تو آموزش و پرورش کار میکنه و یه بچه داره خود خانومه  هم شاغله تو آموزش و پرورش یعنی آموزش و پرورشی که اینقدر سر مصاحبه سخت میگیرن و تحقیق میکنن فقط واسه ما سختگیری میکنن واسه اونا نه همه چیز به شانسه شانس 

خصوصی بگم بهتره تا اینجا

حرف دل منه،

چرا رفتی یه شهر دیگه