میرفتی😐والا
مردم پررو شدن
من پریشب خواب بودم ساعت دوازده ویک شب بود
یه لحضه از سروصدا پریدم بالا فک کردم شوهرم پاشده تلویزیونو روشن کرده بعد دیدم وای نه کنارم خوابیده
گفتم وای نکنه یکی تو خونس
شوهرمم پرید بالا پاشد ببینه چه خبره
ما طبقه اخریم همسایه طبقه پایینی باچند تا مرد مفنگی انگار رفته بودن رو پشت بودم چیز میکشیدن صداشون از تو کانال کولر میومد😑
شوهرم رفت دره پشت بومو باز کنه قفل کرده بودن از پشت بیشعورا هی گفت چه خبره درو باز نمیکرد میگفت هیچی هیچی