دیگه مهربون نیست
با حرف هاش،رفتاراش، اذیتم میکنه
انتظارات زیادی ازم داره...میخاد همه جا اطاعت امرش کنم...
خستم، درموندم،
خیلی ناامید شده از زندگی، استرس داره،منو میذاره میره خوش گذرونی،
کسی شوهرش مثله منه،چکار میکنید این مواقع...
من کوتاه میومدم...الان نه ،درگیرلفظی میشیم