سلام صبحتون بخیر
خیلی دلم گرفته سه ماه بیشترمنزل پدرمم وازدست شوهرم شکایت کردم هیچی نداره نه پول .نه اخلاق هیچی واقعاامااونقدررررخودشومیگیره ک حالموبدکرده چقدرنگاهش توزندگی ازبالاب پایین بودبمن ومن نفهمبدم ی دختربچه بودم رفتم خونش باهزارامیدوآرزوواهی همش پودرشد
بعضی وقتابخودم میام وگرمیگیرم من بخاطرش درسموول کردم .ازکمترین خواسته هام گذشتم
عزیزم الان میخوای درد دل کنی یا راه کار میخوای از دوستان ؟!
عزيزم، غصه نخور، خوب اينجور آدما كم نيستن، اكه واقعا انقدر در كنارش احساس پوچ بودن زندگي داري بهترين كارو ميكني كه جدا بشي، بچه داري؟!
چقدر اختلاف سنی دارین خانم؟ میخوام ببینم ایشونم کم سنه؟بچه هم دارین؟
همه چیش واقعاحالموبدکرده همون ی ذره پولیم ک بابام گولشوخوردمنودادبهش ب باددادالکی براآینده برنامه نداشت باهمههههه چ خانوادش چ سرکاردرگیربودازوقتی عروسی کردیم کلییییی چیزشکوندآخریاخیلییی منومیزدوفحشای زشت میدادتا اعتراضی میکردم همش میگف بیسوادهیجانمیومدمهمونی یاتفریح هیجافقط خونه پدرش بود
یبارپدرش زنگ زدک بابام گفت ن نیایین اونم دیگ نه تنهانیومدبلکه شکایتم کردازم ک باتوجه ب متهم بودنش توپرونده من، اون بسته شد
