بچه ها من حالم خیلی بده اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم صبح تا شب رو تخت ولو هستم امید و انگیزه هیچی رو ندارم شوهرم تو چهار سال گذشته دو سه بار سر و گوشش جنبیده
اما حالا انقد زرنگ شده هیچ ردی از خودش نمیذاره من واقعا نمیدونم چیکار میکنه بالاخره کاره ای هست یا نه گوشیش رمز داره و علاوه بر این همه چیزشو پاک میکنه بیرونم که من همراش نیستم اما شبا همش 11 میاد همش میگه کار داشتم سر کار بودم میل جنسی اصلا بهم نداره تو خونه مثل دو تا آدم غریبه با هم هستیم
من بخاطر کاراش محلش نمیذارم و اونم عین خیالش نیست انگار اصلا از خدا خواسته هست که همه جا بدون من باشه در طول روز کمترین زمان ممکن رو با من باشه
حالا دور از چشمش دارم یه کارایی میکنم که بلکه دستش رو بشه که چیکارست اگه پاکه و کسی رو نداره که من از این شک لعنتی خلاص میشم اگرم کسی رو داره تکلیف من برای همیشه مشخص میشه
بچه ها تو رو خدا دعام کنید خدا و کائنات کمکم کنن که من واقعیت بفهمم خیلی استرس دارم از استرس دارم خفه میشم
فقط تنها چیزی که هست اینه شبا که میخواد بخوابه دوست داره من کنارش بخوابم و اگه نخوابم ناراحت میشه و اگه پیشش بخوابم حتما باید بغلم کنه تا بخوابه فقط به همین موضوع خیلی وابسته هست ولی برای رابطه جنسی اصلا اقدام نمیکنه
مثلا شب تا صبح منو بغل میکنه میخوابه صبح که پاشد انگار من غریبه ام یا مثلا دشمنشم یا فقط باهام دعوا میکنه یا اصلا محل نمیذاره