سلام خونوما شبتون بخیر یه مشکل خیلی بزرگ دارم یه ساله و شاغل شوهرم انتظار داره هرهفته خواهرشوهرم وبرادر شوهر م وبردارشوهر کوچیکمو وجاریمو که نامزدنو دعوت کنه و همیشه هم پنجشنبه ها امروز خورشت گذاشتم پیش خودم گفتم اون هفته همشون اینجا بودن وقتی شوهرم اومد خونه زنگ زد گف شام بیاید منم کلی جیغ زدم سرش اونم قاطی کرد تورو خدا من از دست این مرد چیکار کنم کسی هس مشکل منو داشته باشه بعدشم اصلا دوس نداره خانواده من بیان خونمون هروقتم میان اخم وتخمش به راهه بعضی وقتا پیش خودم میگم نکنه من فقط اینجوریم .واقعا دست خودم نیس دلم میخواد یه پنجشنبه رو خونه خودم راحت باشم ته اینکه همش سر پا واسه خدمت ب اینا در ضمن اصلا هم از جاریم خوشم نمیاد نمیدون این چه بدبختیه سرمن اومده تورو خدا کمک کنید بهم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
مرسی عزیزای دلم .تاتونستم نرفتم خونشون .تاتونستم زیاد بهشون رو ندادم بخدا خیلی ادمای بی شرمین من ادمیم ک رفت وامدو دوس دارم ولی نه هرهفته 😢😢😢😢😢😢اصلا شوهرم یه جوری بی محلی میکنه به مامانمینا دلم میخواد داغ خانوادشو ب دلش بزارم چون وقتی مامانمینا میان با من خیلی بد میشه بخاطر همین دلم یه جوری شده دیگه حتی دوس ندارم مامانمینا هم بیام خیلی گفتنه اینا سخته بخدا دارم اینارو تایپ میکنم بغض گلوموگرفته 😢😢😢😢😢حالم خیلی بده خیلی 😢
والله بخاطرصمیمیت دوطرف هی اینطوری دعوت کردیم خونه هاهم نزدیک همه یجورایی جاافتاده بعدم هردوخانواده ...
عزیزم از من می شنوی جدا باشن بهتره. چون روابط خانواده عروس و داماد با هم همیشه مستعد تنشه. بلاخره یکی بی منظور ممکنه حرفی بزنه که طرف مقابل به خودش بگیره و هزار چیز دیگه. هرچقدر همو کمتر ببینند اصطکاک هم کمتره.