امشب جاریم و برادرشوهرم اومده بود خونمون و خواهر جاریم هم بود جاریم یه نوزاد داره توی راه که میومدن یه آغوش خریده بودن بهمون نشون دادن بعد من گفتم وای چقد خوب خیلی کارخوبی کردین که خریدین بعد به شوهرم گفتم ببین ما اصلا به ذهنمون نرسید پارسال که بچه خیلی اذیتم میکرد و بهم میچسبید ازاینا میخریدیم حداقل توخونه به کارام میرسیدم بچه هم راحت بود شوهرم گفت این بدرد زنهای روستایی میخوره که صبح بلند میشن تا شب کار میکنن من گفتم تو پارسال ندیدی چجوری کارارو میکردم یه دستم بچه به بغل یه دستم جارو برقی میکشیدم میگه خوب حالا جارو مگه چیه همش پنج دیقه منم ناراحت شدم ولی به روی خودم نیاوردم مهمونا که رفتن گفتم چرا اینجوری گفتی توجمع ضایم کردی زحمتامو زیرسوال بردی میگه نه من منظورم این نبود فقط شوخی کردم همه فهمیدن شوخیه تو بی جنبه ایی
از اول ازدواجمون هزار بار بهش گفتم توی جمع زنتو بالا ببر از این شوخیا نمیخوام
حالا بنظرتون من بی جنبه هستم یا حرف اون درست نبود؟