چرا وقتی یکی تاپیک عکس میزنه میگه پست بعدی میزارم ولی پست بعد بازم پست میزاره صبر کنید داره میاد🤔یعنی چجوریه هم عکس داره میاد هم استارتر میتونه پست بزاره😯چرا تو تاپیکها میگید بچه ها پست نزارید پربازدید نشه😑پربازدید به معنی جلو رفتن صفحات نیست بخدا به تعداد بازدید😣اینجا کسی جرات نداره بگه دوست داره بچه اش پسر باشه باید حتما عشق دختر باشی وگرنه میجوَنِت😒چرا کاربرا یه عکس خیلی معمولی از خودشون میزارن همه میگن ماشالله برا خودت اسپند دود کن کلی قربون صدقه ش میرن درحالی که دیده شده عکس از آیشواریا گذاشتن میگن ایشش این چیه من ازاین خوشکلترم😯هیچوقت اینایی و که اسکرین شات از پیامهای شوهرشون میزارن که کلی قربون صدقه هم رفتن و درک نمیکنم یعنی واقعا چیزی به اسم حریم شخصی و خصوصی براشون تعریف نشده🤔وای اونایی که تاپیک میزنن فلان کاربر اقا بهم درخواست دوستی داده😷خب قبول نکن و تمام تاپیک زدنت چیه 😣😏اینجا هیچی تو سلیقه کاربرها نیست
شیر و خیار �🥒🥒🥒🥒🥛🥛🥛🥛🥛 اینم امضای ی مامان خیلی نگران ک واسه اینکه بچم شیر و با ی خیار همزمان خورد ۴ تا تاپیک زدم و همه میگفتن قَضیه شیر و خیار چیه🙃اینو امضام کردم ک یادم نره چقد واسش زحمت کشیدم و اگ روزی نبودم دخترم با خوندن اینا بدونه ک چقد دوسش داشتم و همیشه نگرانش بودم...دختر نازم خیلی مامان دوست داره توام بزرگ شدی منو دوس داشته باش و اگ هزاربار گنجشک نشون دادم و گفتم این چیه بگو گنجشک گنجشک گنجشک همونجور ک من حاضرم ۱۰۰۰بار تاپیک شیر و خیار بزنم ولی کاریت نشه.😢😢😢😢
من حلیم رو با دارچین میخورم شما دوست داری با نمک بخور یا با شکر بخور. 😂تصورم از بعضی از نی نی سایتی ها پشمک حاج عبدا... هست تو همه تاپیکا پشماشون میریزه ولی بازم پشم دارن برای تاپیک بعدی 🤣🤣🤣🤣. آهای تویی که پاچه میگیری چخه چخه.
همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏