سه سال پیش زمان عقدم شوهرم بهم یه دستبنده نازک در زیرلفظی داد،دوروز بعدش شکست.وقتی رفتیم جوش بدیم شوشو به طلافروش گفت که چرا دوروزه باید بشکنه طلافروش گفت توقع داشتید دستبند ۲۰۰هزارتومنی چقدر براتون کار کنه؟ یهو دیدم شوهرم قاطی کردو رفتیم خونه مامانش و گفت مگه زری بابت این دستبند از من ۹۰۰تومن نگرفت؟ پس چرا الان طلافروش گفته ۲۰۰تومن.اون خانمم سریع دیوار هاشا رو بالا رفتو گفت حتما اجرتش زیاد بوده و طلافروش منظورش قیمت خریدش بوده و چون منم تازه تو اون خانواده رفته بودم شوشو از ترس آبروریزی جلوی من سکوت کرد.بعدها فهمیدیم توی خرجای مراسم عقد هم خیلی پیچونده.مثلا از ما پول آرایش درجه یک رو گرفت که به آرایشگر بده اما به آرایشگر سفارش آرایش درجه دورو داده و تفاوت پولو گذاشته جیبش یا توی خیلی خرجای دیگه.موقع عقدهم کادوها سر سفره رو اون جم میکرد اومد یه مبلغی رو داد اما ما از تو فیلم که شمردیم دیدیم ۸۰۰تومن به جیبش رفته.وقتی هم به مادرشوهرم گفتم گفت نههه دختر من هرچی باشه دست کج نیست!!! منم سر عروسی به همه گفتم حواسشون بهش باشه و نذاشتم حتی یه سوزن به جای ما خرج کنه که بعدا بگیره.یکبار خونه مادرشوهرم دیدم سر کیفم هست.بهش گفتم چی میخوای گفت ااااا فکر کردم کیف خواهرمه.گفته برو پول بردار بده پسرم که نوشابه بخره.یکبار هم  تراولمو که مامانم بهم عیدی داده بودو جلو آینه گذاشتمو برداشت.همه اینا به کنار.اوج شاهکارش امروز بود.خالم بعد از ۲۰سال بچه دار شده و خیلی رو بچش حساسه.امروز اومده بود خونه مامانم، این خانم پاکدست هم اومده بود مثلا به پسر من سر بزنه چون ما شهر دیگه ساکنیمو بعد یکماه رفته بودیم اونجا.دختر خالم دو سالشه.یهو دیدیم جیغ زدو دستش خونمرده شده.خالم گفت دستبندت کو.به زری خواهرشوهرم اشاره کرد.خواهرشوهرمم با سلیطه بازی گفت هاااان؟ من دزدم؟ کیفشو پرت کرد گفت بیا بگرد ببین تو کیف منه.داشت پیراهنشم درمیاورد که مادربزرگم از الکی گفت اصلا امروز مانلی دستبندشو دستش نکرده.یهو خواهرشوهرم مثل شیردرنده پریدو گوش مانلی بیچاره رو گرفتو گفت بچه دروغگو.مامانت بهت ادب یاد نداده؟ یهو خالمم اومدو زد تو گوش خواهرشوهرم.خلاصه شیر تو شیر شده.الان پدرشوهرم زنگ زده که زری میخواد شکایت کنه بهش تهمت زدیدو کتکش زدید.شوهر خالمم اومده که دست بچم زخم شده دستبندش مهم نیس اما واسه این زخم باید شکایت کنن.به خالمم گفته حق نداره دیگه با مامانم رفت و آمد کنه مامانمم داره گریه میکنه.از اون طرفم مادربزرگم خودشو نفرین میکنه که چرا خودشو دخالت داده و نذاشته کیفشو بگردیم.خیلی دوست دارم فردا برم مثل اون دستبندو بخرمو قائله رو ختم کنم اما با قیمت الان طلا باید کلی پول بدم.چرا من بدم که خوش بحال اون زری دزده بشه.خودمون الان خیلی پول واجبیم.اینم بگم خواهر شوهرم انقدر بی وجدانه که میگه به مرگ سه تا بچه هام من دستبندو برنداشتمو بچه هامو کفن کنم اگه من حتی دیده باشمش .در صورتیکه همه مطمئنیم کار خودشه.درضمن انقدر هم بیکارو دنبال پول مفته که دوماه پیش با خواهرش دعواش شدو از خواهرش شکایت کردو ازش ۴۰۰تومن دیه گرفت.توروخدا بگید چیکار کنم.دارم دیوونه میشم.شوهرم میگه اگه گیر نمیدادی بیایم شهرتون که مامانتو ببینی الان این بلا سرمون نمیومد.اصلا همه کاسه کوزه ها سر من شکسته.بگید چکار کنم.ببخشید طولانی شد