وای منو یاد خاطره ی خیلی خیلی بده ختنه ی پسرم انداختی.4ماهش بود ک ختنش کردیم ب روش بخیه.از همون لحظه ی اولی ک امپول بی حسی رو براش زدن گریه میکرد.یعنی ب حدی زجه میزد بچم ک کمربندی ک پاهاشو باهاش بسته بودنو پاره کرد چون ماشالا تپل بود بچم.یعنی دستاشو ب زور مهار میکردم ک بذاره دکتر کارشو زودتر انجام بده.حتی. ی بار کنترلش از دستم خارج شد چنگ مینداخت ب لباس دکتر و جیبش پاره شد.از شدت درد و گریه فقط شیشه شیرشو گازمیزد.جوری ک تمام مردمی ک ازونجا رد میشدن پشت در اتاق عمل جمع شده بودن میگفتن این بچه چشه.
شوهرمم پشت در اتاق عمل با نگهبانا دعواش شده بود ک بچمو دارین میکشین.
یعنی الان ک سه سالشه هنوز ک هنوزه هیچ وقت دیگه اونجوری گریه نکرده.
یعنی تاعمردارم یادم نمیره
الان با کجای این مشکل داری؟ یعنی کجاش بنظرت عیر طبیعیه؟
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
50 ثانیه پیش
57 ثانیه پیش
58 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
