2777
2789

سلام.من ۱ماه پیش طلامو فروختم ب اصرارشوهرم گفت طلاشایددیگه بالاتر نره الان برو بفروش چون اخرسال قراره خونه بگیریم.فقط ۴تومن سود کردم از طلام.حالا که طلا اینقد افزایش داشته من دارم داغون میشم بخداافسردگی دارم میگیرم هردقیقه قیمت طلاروچک میکنم. میگم چرا فروختم.اشتباه بزرگی کردم

می فهمم 😔😔😔

و رقیه در سوگ پدر نشست.... مهربان دلشکسته ام! صبور صمیمی! مسافر غریب و کوچک من! مگر نگفتی که بابا که آمد آرام میگیرم؟ این همه نا آرامی چرا؟ مگر نگفتی بابا که آمد سر بر دامانش میگذارم و می خوابم؟   نه.... نه دخترکم نخواب. میدانم اگر بخوابی.... دیگر عمع نمیخوابد.... میدانم خواب تو .... خواب همه را آشفته میکند... نه!! نخواب دخترکم 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

منم میخواستم بفروشم شوهرم نزاشت مگه نگه منم عین شما بودم

حالام اشکال نداره فدای سرت اگرم نمیفروختی اینجوری میرفت بالا نمیفروختی میومد پایین بازم همین حالو داشتی 

 psychometrist.ir  (تست های شخصیت و روانشناسی و پرسشنامه  ) 

از گذشته بیا بیرون...


همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

خوبه باز ی ماه پیش فروختی 

من بهمن فروختم ۱۴۲ تومن 

۱صه هم نمیخورم 

اصن انگار ن انگار طلایی فروختم دقیقا دو برابر بیشتر ضرر کردم ولی خو چ میشه کرد 

ابی ک رفته دیگه ب جوی برنمیگرده

اگه ادم بخواد به این چیزا فکر کنه نمیتونه با ارامش زندگی کنه

چون زندگی پر از حسرت و ای کاش هاست

ادم اگه از اینده خبر داشت که خیلی خوب بود


خودتو درگیر این حسرتای بیخود نکن که سودی نداره

حالا باز برا تو خوبه ،من وقتی صدو خورده ای بود فروختم ،الان با دوبرابر همون پول نمیتونم حتی نصفشو بخرم،روز ب روزم داره ارزش پول پایین میاد،نمیدونم چیکار کنم😕😕

خدا جونم هرموقع خودت صلاح دونستی ی نی نی سالم و صالح و عاقل و خوشگل و همراه با رزق و روزی فراوان ب من و همسرم عطا کن💞👪،ای مهربانترین مهربانا و ای بخشنده ترین بخشنده ها😍، فقط کافیه خودت اراده کنی، دل من و همسرمو شاد کن، دوست دارم خدا جونم😙❤❤ 
می فهمم 😔😔😔


چیو میفهمی؟؟؟یک هفته دیگه عروسیته؟؟؟طلا هاتو فروختی یعنی؟

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

عزیزم اصلا به این چیزا فکر نکن من یه سرویس طلا داشتم دوستش نداشتم با خودم بردم بازار بفروشمش  مامانم نذاشت یه هفته بعدش دزد اومد همه طلاهامو بُرد پس من چی بگم...

خدایا عزیزانم رو درپناه خودت حفظ کن🤲
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز