سلامت باشی عزیزم.ایشالا هرچی صلاحه اتفاق بیفته برات گلم.من خودم با شوهرم دوست بودم ۲سال باهم قرار گذاشته بودیم بعد عقد راحت باشیم منم قبول کردم بعد مادرش برا نامزدی گفت گواهی منم ناراحت شدم ولی به شوهرم گفتم دلگیر شدم ولی بریم بگیریم ولی من تا خود عروسی اجازه نمیدم بهم نزدیک بشی اونم گفت ببخش مادرم گیره و از عروسای دیگه هم گرفته بماند که چقد راجب عشقمون باهم حرف زدیم و سختی هایی که کشیدیم.ولی نخواستم شوهرم پیش مادرش ضایع بشه ولز پیش خودم براش سخت گرفتم که نتونست به مادش نه بگه. ولی در کل اتفاقه به این فکر میکردم نکنه تو عقد اتفاقی برا شوهرم بیفته یا اصلا بهم بخوره همه چی.