خانما از فکر و خیال خوابم نمیبره ...نزدیک به دوساله با یه پسری دوستم خیلی خوبیم باهم بعنوان نامزد میبینمش مادرمم میدونه ولی من اعتماد به نفس اینو که قبول کنم بیان جلو رو ندارم چند بار گفته کی بیایم ؟اخرین بار گفت اخر مرداد ..ولی گفت با این اوضاع اقتصادی نمیتونم همه انتظاراتتو براورده کنم ...شاید براتون خنده دار باشه من چون لاغرم و کوچلو بنظر میام از نظر سنی اعتماد به نفس روبرو شدن با خانوادشو ندارم😢😢بعد حس میکنم وضع خونه زندگیشونم خیلی بهتر از ماس مامانشم به گفته خود پسره خیلی مهمه براش و از اوناییه ک همه جای خونرو با چشمش میخورع😭😭😭😭😭
بالاخره که چی... باید یه روزی پا پیش بزارن،حالا نتیجه هرچی که باشه،انشاالله که هرچی خیره براتون پیش بیاد،شما باید زودتر اجازه بدی بیان جلو،که اگه خدا نکرده کارتون نشد بیشتر از این وابسته نکشید و تا سنتون بالا نرفته وکیس مناسبتی برای ازدواج بود،ازدواج کنید