یه مقدار پول (تقریبا یه میلیون) گذاشته بودیم که شوهرم برا یه قسمت خونه کمد دیواری بزنه چون خودش میتونست انجام بده. دیروز فهمیدم که اون پول نیست هرچی هم میگم چیکار کردی نمیگه اخر سرم عصبی شده میگه پول خودمه دوست دارم. بعدم دیروز فهمیدم به مادرش شماره کارت داد. بهش گفتم چقدر ازش قرض کردی بازم تفره رفت و دعوا کرد. امروز مامانش اینا اومدن خونمون یه سر بزنن شوهرم خونه نبود منم ازش پرسیدم از شما قرض گرفته گفت اره 700 تومن گرفته گفته خانومم میدونه منم گفتم نه من نمیدونستم. حالا این وسط مادرشوهرم امروز اومد یه ساعت سر بزنه اعصابمو با یه سری حرفاش خورد کرد و رفت از طرفی هم کارای شوهرم عصبیم کرده یه سری حرف مادرشوهرم زد نمیدونم به شوهرم بگم یانه؟
من خیلی بی سیاستم ولی اومدم
چ گف
چی گفته?
اگه گفته تو توقعی هستی و این دری بریا که اومده از ما پول بگیره بگو به شوهرت تا بدونه ولی اگه میدونه تلخ میشه اوغاتتون بیخیال شو
چی گفت مادرشوهرت؟
بعدم گفت میخوام به شوهرت بگم دیگه رو من حساب نکن من خریدام میمونه. در صورتی که بار دوم شوهر من ازشون گرفته چون هربار بگیره خود مامانش بهم میگه. منم گفتم من همیشه جوری زندگی نیکنم که شوهرم نخواد از کسی پول قرض کنه این پولا هم که الان گرفته من اصلا نمیدونم میخواد چکار کنه. بچه ها بخدا قسم چند بار جلو چشم خودم مادرشوهرم برا اون پسرش میوه و حتی پیاز سیب زمینی و این چیزا خریده داده براشون ولی شوهر من یکی دوبار دم مغازه بود تعارف کرد اصلا قبول نکرد مطمئنم براسون خیلی چیز میخره که اونم شاید گاهی یه چیز براش بخره پولشو نده. وگرنه برادر شوهر من یه ناخن خشکیه که لنگه نداره
اصلا من موندم این وسط خیلی ناراحتم
پس بذار خوده مامانش بهش بگه الان فکر میکنه شما به مادرش یاد دادید
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
38 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
