ازدواجمون سنتی من دوسش نداشتم زیاد اونم زیاد اهل نزدیک شدن و قربون صدقه اینا نبود عقد و عروسیمون دو هفته بینش بود ولی قبلش بخاطر سنم و شناسنام عکس دار نبود صیغه محرمیت خوندن بینمون تقریبا یه ماهی مونده بود به عقدمون که واسه اولین بار رو در رو صحبت کردیم گفت یه اعترافی بکنم گفت بگو گفت خوشگلترین دختری هستی که تو عمرم دیدم
خخخ منم کلا کلا به کلمه خوشگلی حساسم یکی بهم بگه خوشگلم میخندم و میرم بیشتر به خودم میرسم
بعدش یکم خندم گرفت بدو بدو بلند شدم رفتم اون یکی اتای مدل موهامو تغییر دادم یه ضدافتابو رژ و ریمل زدم اومدم بیرون
الان هرچی یادش میوفتیم خندمون میگیره