ابجیم با برادر شوهرم عقد کردن .شهراشون جدا از همه .یعنی خونه منو مادر شوهرمینا یه شهره .مامانم اینا یه شهر .ابجیم اینا چند روزه اومدن اینجا .مادر شوهرم نهار همه رو دعوت کرده بود خونش .مام اونجا بودی .ماشینمون چند روزی که ابجیم اینجاس دست برادر شوهرمه که میرن بیرون و اینا .یه کلید یدک خونمون تو ماشینه همیشه .نهارو خوردیم قرار شد بریم دریا .من با اژانس اومدم خونم که لباس بردارم برا بچم .در واحدو باز کردم ،خونمون بودن بچه ها با یه وضعیت بدی ..شکه شدم و ناراحت که بی اجازه اومدن تو خونم .هیچی نگفتم .سری درو بستم رفتم بیرون که اماده شن. تو این افتاب .حدود نیم ساعت 40دقیقه تو خیابونا چرخیدم .دوباره رفتم خونم .در زدم .بعد یکی دو دقیقه درو باز کردم .دوباره دیدم یه کوچولو لباس دارن .در حدی که تو همین دو دقیقه مثلا پوشیده باشن ..دیگه دارم دیوونه میشم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
حالا اگه خواهرت نبود حرفی اما راه بیا باهاشون دیگه مگه خودت از این روزها نداشتی
آهای غمی که مثله یه بختک رو سینه من شده ای آواره از گلوی من دستاتو بردار، دستاتو بردار از گلوی من از گلوی من دستاتو بردار ، دستاتو بردار 💔 جای خالیت تو قلبم یه سوراخه عمیقه ،بابایی💔
دوران عقدو این شیطونیاش😍😍😍 حالا اگه خواهرت نبود حرفی اما راه بیا باهاشون دیگه مگه خو ...
البته بی اجازشو ندیدم بی خود کردن بی اجازه اومدن خونتون باید هماهنگ میکردن باهاتون😤
آهای غمی که مثله یه بختک رو سینه من شده ای آواره از گلوی من دستاتو بردار، دستاتو بردار از گلوی من از گلوی من دستاتو بردار ، دستاتو بردار 💔 جای خالیت تو قلبم یه سوراخه عمیقه ،بابایی💔