روزاییه که برای دیدنش لحظه شماری میکردم اما وقتی میرسیدم پیشش باید عادی رفتار میکردم که نفهمه دلم رفته براش که نفهمه هر وقت مییبنمش قلبم تن تن میزنه که صداش بوی تنش خنده هاش ارومم میکنه روزهای شیرینی بود برام چون یه هدف داشتم اونم دیدنش بود چون اولین بار حس کردم عاشق شدم و دارم عاشقی و تجربه میکنم خیلی حس خوبی بود پر از شور و سر مستی زندگی بودم ولی خب دیگه ادامه پیدا نکرد
مثل اینکه نی نی سایت حاجت میده تو رو خدا یه دونه صلواتم برای من بفرستید مشکلم حل بشه من برا همه شماهایی که گفتید صلوات بفرستید برام آیت الکرسی خوندم صلوات بفرس رد شو خواهرم جای دوری نمیره 😐
خیلی الکی سر بهانه های الکی،،،اومد خونمون با بابام دهن به دهن شد،،،،،،آخر اردیبهشت نامزدیم بهم خورد قرار بود شهریور با هم ازدواج کنیم،،،،،،الان دوازده سال گذشته من ازدواج کردم
من از روییدن خار سر دیوار دانستم که ناکس کس نمیگردد بدین بالا نشینی ها.
گفتم دوستت دارم گفتی دلیلت چیست؟گفتم به حکم عقل دوستت دارم عقل نهیبم زد مگر عشق از تو جز خاکستری گذاشته که من را امضای ان مینامی ،خندیدی گفتم نخند به حکم احساس دوستت دارم ،حس نگاهی سخره امیز بر جانم انداخت که تو من زیر پای غرور هر کس و نا کسی له کردی انوقت دلیل بر مدعایت شدم ؟چشمانم اشکبار شد و تو پیروزمندانه من را نظاره کردی دستهایم را نگاه کن خالی خالی خالیست چیزی ندارم تا خود را به تو ثابت کنم روزگاری سینه ای داشتم پر از شور اما حال خاکستریت که که بوی سوختنش شهره ی عالمیانم کرده،قلبی داشتم پر از نبض جوانی اما امروز انقدر ترک خورده که که حتی نمیتوان التیامش داد ، دست هایی داشتم ،اصلا خودت بیا بیا دستهایم را نگاه کن خالی خالی خالیست ، نازنینم من تو را بی هیچ دلیل و حجت و برهانی دوست دارم میشود بی دلیل دوستت داشت ؟