بچه ها ما با خانواده خالم زیاد رابطه نداریم چون از هم دور بودیم از اول .شوهر خالمو بابام قبل اینکه بابامو مامانم ازدواج کنن دوست بودن و واسطه ازدواجشون بوده ولی بعد اون رابطمون به سالی یبار عیدا محدود شده اینو گفتم که بدونید اصلا تو فکر و ناخوداگاهم نبودن اصلا .دم ظهری یه چرت زدم خواب دیدم خونه اوناییم داره واسه دخترش خواستگار میاد و خونشونو تو خوابم بازسازی کرده بودن با کلی وسایل نو....از خواب که بیدار شدم مامانم یکم بعدش زنگ زد گفت شوهر خالم مریضه بیمارستان بستری شده دارن میرن شهرستان ملاقاتش.خیلی فکرمو مشغول کرده که تعبیرش چیه
من تا حالا نشده بود خوابی ببینم که اصلاحا بگن رویای صادقه این اولین بار بود که بعد خوابم یه اتفاق مرتبط بهش افتاد.