ميخواستيم بچه دار شيم همسرم آزمايش داد مشكل داره،بهش پيشنهاد دادم بريم طب سنتي،سه هفته پيش رفتيم ي سري دارو براش نوشت با فصد،براي منم براي پاكسازي و تقويت رحم ي سري دارو نوشت و زالوا تخمدان و رحم،ديروز رفتيم فصد انجام بده،نميدونست من زالو دارم،همينطوري كه منتظر نوبتش نشسته بوديم گفتم من زالو دارم،ولي نميندازم،نسخمو گرفت رفت پيشِ دختره كه به منشيه نشون داد ،بعد منو صدا زد كه برم پيشش.منشيه هي گفت نترس،چيزي نيست،ميخواست منو راضي كنه بعد ب منشيه ميگه اين كولي بازي در مياره،با ي لحنِ بد،بعد دختره خنديد،همه ي اونايي ام كه اونجا بودن ي جوري نگاه كردن،انقدر از چشمم افتاده كه ديگه ي كلمه ام باهاش حرف نزدم،بعد كه اومديم پايين سرِ من داد ميزنه كه چرا ب من بي محلي كردي اونجا.به جايِ معذرت خواهيشه.گفتم وقتي جو ميگيرتت جلوي يكي ديگه ب من اونطوري ميگه توقع نداشته باش هيچي نگم،ديگه باهاش حرف نزدم،صبح بيدار شده ميگه پاشو صبحانه حاضر كن بخوريم منم گفتم خودت برو هر چي ميخواي بخور.خيلي از چشمم افتاده.انقدر دلم ميخواد برم ديگه نبينمش
خب بشین بهش بگو تو غرورمو له کردی جلو چندتا ادم غریبه خوشت میاد منم جلو چند تا غریبه اینحرفو بت بزنم؟؟؟؟
حرص نخور عزیزم
جو گیر میشن نمیفهمن چی میگن🙄
الانم بخاطره این طلبکاره چون فهمیده خراب کاری کرده
بعضی وقتها جوگیر میشن خودتو ازار نده
فکر کنم خودت هم زیادی حساسی
دیگه لزومی نداست یک روز کامل قهر کنی
بهش آروم بگو دوس ندارم راجع به من جلو غریبه ها شوخی کنی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
