نامزدم رفته ازمون استخدامی
یه نفر معلم تو یه روستا میخوان و نمیدونم چند نفر شرکت کردن
نخبه است و خودش راضی نشد به کارایی که بهش پیشنهاد دادن
خودم یه اشتباه کردم سرکارم
یه کلیلک اشتباه باعث شد یه جریمه چند میلیونی شم تو این اوضاع مالی با قرض کردن از این و اون داریم جورش میکنیم
ولی بازم نامزدم نذاشت اب تو دلم تکون بخوره هوامو داشت مراقبم بود چون آسم دارم هی میگفت پولو جور میکنیم غصه نخور
دارم به دارو هام نگا میکنم من تو سن سی سالگی باید روزی ده تا قرص بخورم
خدا رو شکر کسی هست دوسش دارم
بچه ها زندگی ارزش نداره با دعوا و حرص و جوش الکلی بگذره باید فقط همو دوست داشت و خوش گدروند
تو این اوضاع لعنتی کشور که هیچ فردایی نداریم چاره ی دیگه ای هم نداریم