امروز ياد قديم افتادم دوران كودكي 
ياد خالم افتادم كه كل بچه هاي فاميل و حداقل يك بار  حمام برده  
همه رو هم با كيسه به جونشون ميفتاد و انقدر ميسابيد كه  وقتي  از حموم ميومديم بيرون تا فرداش ميسوخت پوستمون و خودمون و فوت ميكرديم تا يكم بهتر شيم😬 
يه خاطره ديگه اينكه  سر كوچه مادر بزرگم حمام عمومي بود. من و دختر خالم ٩ سالمون بود  نميدونم چه فكري كرديم كه از مغازه  پفك خريديم  يه بقچه مانند  با لباس درست كرديم و برداشتيم و رفتيم  حمام عمومي بدون اطلاع مامانامون انقدر كيف داد انگار رفته بوديم پارك😬تو حمام عمومي پفك ميخورديم   دو سه بار اين كارو كرديم در طول ١ ماه😬 تفريحمون شده بود  ديگه نوشمك و لواشكم ميبرديم  امروز كه به مادرم گفتم ميگفت خاك بر سرم تو كي اينكارو كردي كه من متوجه نشدم   اگه ميدزديدنتون چي؟ ولي خدايي بچه هاي الان رو نميشه يك مين از جلو چشم دور كرد اما اون موقع بزرگترا زياد رو بچه ها حساس نبودن   دلم واسه كودكيم تنگ شد