من بیشتر روزای عمرمو تو بیمارستان میگذرونم همه چیمو ازم گرفت درسم دانشگام زندگیم ارزوی مادر شدن و برام ی دنیا حسرت گذاشته ی دنیا تنهایی و تحمل گوشه و کنایه های ادمای فضول واز خدا بیخبروخیلی چیزای دیگه حسرت ی روز زندگی بدون درد ب دلم مونده ب اندازه ی تک تک ثانیه های عمرم خسته ام😢😢