روزا خدارو صد هزار بار شکر میکنم که بچه ندارم شبا به خدا التماس میکنم که چندتا بچه داشته باشم
بچه ها بخدا خیلی حس بدیه
ولی خداروشکر دکتر من خوبه چندتا دکتر عوض کردم تا به این رسیدم عالیه اما تا وقتی من نخوام نمیتونه هیچ کار بکنه
منم باید تمرین ها و توصیه هاشو عملی کنم باید خودمو تغییر بدم
هفته ای یبار میرم البته الان دو ماهه تازه شروع کردم ایشالا که تو بلند مدت نتیجه بده
شوهر منم همین طور ولی دوشبه تصمیم گرفتم من دیگ نمیخوامش
بچه ها دقیقا
اینجا خیلیا رو میبینم
ک تو زندگی زناشوییشون هیچ عشقو علاقه ای نیست
یعنی بیشتر اقا مایل نیست و تمایلی ب این زندگی مشترک نداره
خانومم ک فقط تنها دلیلش موندنه
ایا این واقعا اسمش زندگیه؟
اینا باید چیکار کنن
خانومه بیس سال سی سال ازعمر خودشو تو زندگی ای بگذرونه ک هیچ عشقو علاقه ای دریافت نمیکنه
خب مگه کشته مرده ی لقمه نونه یا ی دست لباسه
نمیدونم بنظر شما اینجور ادما باید چیکار کنن
آخه مشکل منم همینه که میگم نمیتونم
یعنی در واقع تو تاپیک خودم گله اصلی رو از خودم دارم میگم چرا من اینجوریم ؟چرا نمیتونم خودم باعث شادی خودم باشم چرا اگه اون زود بیاد خونه فقط من شاد میشم چرا اونو عامل شادی و ناراحتی خودم میبینم
کافیه اون فقط زود بیاد خونه اگه تا صبح یه کلمه حرفم نزنه کافیه من شادم خوشحالم و متاسفانه اینو نشون میدم و اگرم نیادم بازم ناراحتیمو نشون میدم
باز دوران عقد وابستگی کمتره جدایی راحتتر مثل سگ پشیمونم که جرا دوران عقد جدانشدم تا پای طلاق رفتم اما لحظه آخر دلم براش سوخت
بچه ها دقت کنید فقط دلم براش سوخت علاقه یا وابستگی بهش نداشتم حالا همونی که دلم براش سوخت یه روزیم رسید خیانتشم کرد و روزگارو به اینجا رسوند
ایشالا هر چی خیر و صلاح خودته برات رقم بخوره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
