من خیلی دلم گرفته. یه جا دعوت شدم بخاطر درسم جای خیلی خوبیه. همه حسرت اونجارو میخورن. ولی من فعلا خودم اونقدری پول ندارم که برم. شخصیتم اینطوره که نه به شوهرم میگم نه به بابام. دلم نمیخواد سر بار اونا بشم. خیلی تو دلم غصه میخورم. خنده هام الکیه. امروز استادم بم زنگ زد گفت مارال چرا نیومدی؟چیکار کردی؟میخوای چیکار کنی چه تصمیمی داری؟یه جوری گفتم شرایطم بده الان فک کرد که باردارم و تا یکی دو سال نمیتونم برم