Ya hazrate عشق madadi:
بازن و بچه ش رفتن توی اون یکی اتاق نشستن..
مرد یه چشم زندگیم عموم کابوس بچگیام بود..خیلی شکنجه میداد مارو..همیشه مامان بابامو کتک میزد..سر قضیه تصادف روحی روانی بهم ریخته بود و دست بزن پیدا کرده بود..
هنوزم روی سر و دست و پای بابام علامت شکستگی ها هست..ک با چوب زده بود و خونی کرده بودش..
مامانم با اینکه بیسواده
خیلی این ور اون ور میرفت..عموم بدش میومد..تو اتاق زندانیش میکرد..
دوستاش رو می آورد تو خونه و مواد میکشیدند و ما حق نداشتیم از اتاقمون بیایم بیرون..یادمه مادرم دسشویی داشت رفت بیرون ..وقتی برگشت با چشمای گریون..خونی.. عموم با چوب میخ دار کلی زده بودش😞😞 هفت سالم شد..