2777
2789
عنوان

بهش گفتم طلاق

548 بازدید | 34 پست

بچه ها دیگه میخوام طلاق بگیرم بهش گفتم طلاق 😔 مشکله من اینه ک چند روز ک میگذره حالم بد میشه با اینکه میدونم اون بدردم نمیخوره اما نمیدونم چرا فکرو خیالای منفی و دلتنگی باعث میشه رفته رفته حالم بد شه بهم راه کار بدین چیکار کنم که کم نیارم... همش میگم اگه طلاق بگیرم اگه برا زن بگیره با زنش ببینمش اگه اگه... اما اون خوهراشو و اعتیادشو همه رو به من ترجیه داد ... یادتونه تو تاپیک های قبلی گفتم وابستس به خواهراش بخاطرشون بهم دروغ میگفت و زیر زیرکی با اونا کاراشو انجام میداد منو میپیچوند اعتیاد به قرص هم داشت.....؟ 

اعتیاد  رو ک میشه با پیگیری و  دکتر و  خواست و اراده  خود طرف ،  رفعش کرد


وابستگی و .. رو هم

اول مشاور برید

بعد ...

ماه هاست دنیا دارد ضدعفونی می شود                                                       گویی مهمان ویژه ای  در راه است ....

اول تلاش هاتو بکن اگه نشد  و نتونستی آخرش و مرحله آخر به طلاق فکرکن..

اینجوری بعدهم حسرت نمیخوری،میگی من تلاش کردم و جنگیدم ولی نشد

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اعتیاد داره؟ب چی؟سعی کردی ترک بدی؟خواسته ترک کنه؟تا وقتی نخواد درست نمیشه بااین افکار زندگیتو وقتتو عمرتو تباه نکن جدا شو اگ ثابت کنی ب دادگاه ک اعتیاد داره جزو بندای عقدنامس ک طلاق میدن و حق طلاق باتوعه

اعتیاد  رو ک میشه با پیگیری و  دکتر و  خواست و اراده  خود طرف ،  رفعش کرد ...

نمیاد چند ماهه چندین بار بهم قول داده اما زیرش زده هم بابت اعتیادش هم خواهراش و مشاوره جدیدا دیگه چند ساعت در طول روز جواب منو نمیده که نفهمم با خواهراش میرن معلوم نیس کجا ازون طرف بهم میگفت میرم سر کار فهمیدم دروغ میگه

اول تلاش هاتو بکن اگه نشد  و نتونستی آخرش و مرحله آخر به طلاق فکرکن.. اینجوری بعدهم حسرت نمیخو ...

خیلی وقته فقط ی طرفه تلاش میکنم قولاش همش دروغیه خانوادش فقط میتیغنش پولاش دست خوواهرشه با اونا میره اینور اونور بهم دروغ میگه که سره کاره و چندین ساعت جوتب تلفنم هم نمیده اخه ما دوران عقدیم ...قرصاشم هر دفه میگه تر کردم اما باز میخوره😔

خیلی وقته فقط ی طرفه تلاش میکنم قولاش همش دروغیه خانوادش فقط میتیغنش پولاش دست خوواهرشه با اونا میره ...


چی بگم،باکره هستی؟؟؟

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏
اعتیاد داره؟ب چی؟سعی کردی ترک بدی؟خواسته ترک کنه؟تا وقتی نخواد درست نمیشه بااین افکار زندگیتو وقتتو ...

اعتیاد ب ترامادول چند ماهه قول داده هردفه الکی میره خونه خواهرش 20 روز میمونه میاد میگه ترک کردم اما دروغ میگه الانم مدتیه با اونا میره نمیدونم کجا به من دزوغ میگه سرکارم پولاشم دست اوناس کم اوردم😔

هیچ کس نمی تونه بهت کمک کنه تا خودت تصمیمتو نگیری و این فکرای الکیو از خودت دور نکنی  به خودت ...

من تصمیم گرفتم اما یدفه ای حالم بد میشه دست خودم نیس احساس تنهایی میکنم همش میگم واسش زن میگیرن حالم بد میشه اخه میخواستن فامیلشونو بگیرن واسش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792