سلام.
بچه ها من حدود ۹ ماهه که عقد کردم.
شرایط مالیمون وحشتناک بده و اصلا هییییچی.
یه مشکلات غیر مالی هم داشتیم که الان بهتر شده.
ولی خب من و همسرم خیلی همدیگه رو دوست داریم.
من اومدم خوابگاهمون، درسم تموم شده، اومدم چند روز پیش دوستام بمونم.
یکی از دوستام فروردین عقد کرده.
از روزی که اومدم، خداییش حسادت نه... الهی کور بشم اگه دلم بخواد وضعشون بد بشه و مثل ما باشن.
ولی خب نمیتونم حسرت نخورم.
میبینم دنبال جهازه، دنبال لباسه واسه سال دیگه این موقع...
ولی من هیچ انگیزه ای ندارم.
چون اصلا معلکم نیست عروسیم کی باشه.
شوهرش ۵ سال از شوهرم بزرگتره، وضعشم خوبه. پولدار نه. ولی همه چی به اندازه داره.
ولی شوهر من گواهینامه و ماشین نداره.
تازه میخواد امتحان بده که گواهینامه بگیره.
امروز شوهر دوستم اومده دانشگاهشون، با مامان و مامان بزرگش.
سورپرایزش کردن.