من مشهد زندگی میکنم خیابون ابوطالب جزء منطبقه متتوسط رو به بالای. مشهد هست سه ساله اومدم دو سال پیش اون منطقه بودم سه تا دختر دارم یه بار دخترام شپش گرفتن که فهمیدم از دخترعموشون که قاسم اباد میشینه گرفتن تو یه ماه پاکشوخن کردم از شپش سال سوم که خونه رو عوض میکردیم من دنبال ویلایی بودم ولی پیدا نکردیم صاحب خونه هم عجله داشت خالی کنیم منم تو دیوار یه خونه بزرگ پیدها. کردیم تقریبا نزدیک منطقه خودمون بود ولی جزء پایین شهر حساب میشد چون خونه اش خوب بود زیاد واسم مهم نبود تابستون اومدیم اولای زمستون دخترر بزرگم دوستش و خواهر کوچیکش اومدن خونمون و دیگه دوست شدن منم خوشحال که دختر وسطیم که ۷ سال داره دیگه دوست پیدا کرده و لیگه نق نمیزنه اقا اخر زمستون پدرشوهرم فوت کرد ماهم چند بار رفتیم شهرستان دفعه اخر دیدم دو تا دختر بزرگم باز شپش گرفتن. یعنی اعصابم به هم ریخت گفت خدایا باز از کی گرفتن همش فکر میکردم تو شهرستان کسی داشته بعدش فکر کردم دختر بزرگم تو مدرسه گرفته تا عیده پاکشون کردم بعد عید برگشتیم مشهد دوباره تو سر دخترم بود گفتم خدایا از مدرسه که هر روز نمیاد یه دفعه به این دو تا خواهر که خونمون میومدن شک کردم سر دختر کوچیکخه رعو یه لحظه فرمالیته دیدم نبود بازف گفتم نه باید دقیق ببینم بعد داشتن بازی میکردن گفتم خوب دخترا بیاین موهاتونو ببینم یه دفعه دختره گفت کله من پره تخمخ بعد نگاه کردم دیدم چشمتون روز بد نبینه از سر موها به اندازه یک انگشت میومدی پایین تمام موها پر تخم شپش یه عالمه یعنی حالم بد شد بعدش هم فهمیدم مادرشون تو بهداشت کار میکنه