خواهرم یک هفته پیش بچه ش بدنیا اومد،ما دوتا خواهریم،مادرم هم مریضه نمیتونست از خواهرم مراقبت کنه برای همین خواهرمو آوردم خونه خودم تا چندروز مراقبش باشم شوهرمم با میل خودش رفت خونه پدر و مادرش،حدود 6روز خواهرم خونه ما بود و بعد رفت،امروز سر یه موضوعی با شوهرم بحثم شد بین حرفای گفت یه هفته خواهرت اینجا بود من اسیر خونه این و اون بودم،از منت گذاشتنش خوشم نیومد و با این حرفش از چشمام افتاد،آخه میدونید من همیشه واس خانواده اینا سنگ تموم می ذاشتم،جاریم بچش به دنیا اومد چندروز رفتم خونشون موندم و کمکش کردم،مادر شوهرم بخاطر مشکل قلبیش چند بار بیمارستان بستری شد منم هر دفعه چند شب پیشش موندم درصورتی که بجز خودم 4تا جاری داشتم و هیچ کدوم نمیومدن بمونن،هروقت مادر شوهرم وقت دکتر داشت من باهاش میرفتم،کلا هر کاری تو خانواده اینا پیش میمومد من بودم و کمک میکردم و حالا که یک هفته فقط یک هفته خواهرم خونه ما مونده،خواهری که تو گرفتاریا دستمون رو گرفته و تو نداری کرده حالا شوهر من منت اون چند روز موندم رو سرم می ذاره،خدایی شما بودید چیکار میکردید؟