بچه ها یکی از دوستام یهو گذاشته از ایران رفته ترکیه..با یه پسر افغانی ازدواج کنه..یعنی از خونه فرار کرده..من امروز بهش پیغام دادم بگم هفته دیگه زایمان دارم ..دیدم نوشت ایران نیستم دو روز عقد کرده..جا خوردم ..شوکه ام..میترسم با این وضعیت من خانوادش بریزن دم خونه من بگن تو میدونستی و...منو نکش کلانتری..تو عمرم نرفتم..با هم همکار بودیم ..بعد من ازدواج کردم ..تلفنی در تماس بودیم..حتی تلفن خونشونم نداشتم و حتی ادرس خونشون..کلا هنگ کردم..چه کنم؟؟؟؟؟
میدونم ولی اینکه بیان دنبال سر نخ و تو دوستش بودیو میدونی الان کجاستو...یعنی شوهرم طلاقم میده
وای امان از اینجور دوستا. من بخاطر همین دوستا نزدیک بود زندگیمو به باد بدم. دوستم وشوهرش باهم اختلاف داشتن دوستم هرچی میشد تو زندگیشون به من میگفت مثلا درددل میکرد اخرشم شوهرش از من شکایت کرد تا شش ماه نه خواب داشتم نه خوراک هرکی درمیزد فک میکردم مامور دادگاهه برام احضاریه اورده خیلی دوران بدی بود.شانس اوردم ادرس مارو نداشت و احضاریه رفت خونه مادرم. مادرمم قایمش کرد به شوهرمم چیزی نگفتیم
چون یه بار این با یکی دعواش شده بود گفتم بابا داداشای پری دیونن رفتن جلو در خونه اون یکی دوستمون..گفت با این قطع رابطه کن...مشکلی پیش بیاد داداشای بی ابروش بیان جلو در خونه من طلاقت میدما..ولی من تنهام خواهرم نداشتم دلمم نمیومد باهاش قطع رابطه کنم...حالام که اینجوری شد
میخواست من به عنوان شاهد برم دادگاه براش شهادت بدم درمورد اختلافاتشون.اما من تو زندگیشون نبودم فقط یه شنونده بودم برا درددل دوستم. بعد اینکه احضاریه اومد خونه مادرم به دوستم التماس کردم که پای منو وسط نکشن شوهرمم خفن غیرتیه اگه میفهمید زندگیم ازهم میپاشید. دوستم مجبور شد بخاطر من کوتاه بیاد و زود توافقی جدا شدن(شوهرش برا اینکه مهریه نده اینکارو کرد)منم یه نفس راحت کشیدم.حالا پشت دستمو داغ کردم دیگه باهیشکی دوست نشم.