من حدود ٩ سال ازدواج كردم يه دختر دارم
٦ ساله.. وضع مالي شوهرم خوبه ولي معتاد سر كار نميره
( كار پخش ظرف داريم) ويزيتور پول ميرسونه
شوهرم فقط نشسته تو خونه ميكشه
با هيچكس رفت و امد نداره
فقط مردها ( دوستاش ميان خونه ما)
منم اجازه اعتراض ندارم
ميگه زن نبايد حرف بزنه.. من فقط ميپزم و ميشورم و از دوستاش پذيرايي ميكنم.. جلو من و دخترم ميكشن.. بايد خونه باشم وقتي خونس پذيرايي كنم پا بساط.. چند بار اقدام به جدايي كردم باز اطرافيان باعث سدن برگشتم.. چند روز قبل ديدم به گوشيش پيام اومد ( خانومي بود كه تو مجردي باهاش رابطه داشت) خيلي ناراحت شدم با گريه و ناراحتي گفتم من دارم برات اينهمه كار ميكنم و اعتراض نميكنم به درك كه معتادي ولي چقدر ديگه بايد تحمل كنم..( چرا فلاني بهت پيام داد.. چرا بلاك نكردي) به جا اينكه توضيح بده منو كتك زد
از خونه فرار كردم ترسيدم منو بسوزونه با بساطش.. شانس اوردم بچه خونه مادرم بود.. چيكار كنم به نظرتون( الان دوروزه بچ رو هم برده داده دست مادر عوضيش