این بی بی مثبته یا توهم؟؟؟ صفحه 3 | تبادل نظر نی نی سایت

سوگند20

عضویت: 1397/03/01

تعداد پست: 2579

واقعا؟؟؟؟ الان که چند دقیقه بیشتر گذشته صورتی پر رنگه

از منم همینطور بود، چند تا هم امتحان کردم دقیقا همینجور میشدن

من هیچوقت بی بی هام حتی هاله هم نمینداخت

برو یه ازمایش بده خیالت راحت میشه

... 🌱

1397/03/27

|

07:39

1 نفر لایک کرده اند ...

میناجوون

مدیر استارتر

عضویت: 1396/09/12

تعداد پست: 3672

چرا عزیزم میشه چند روز دیگه هم امتحان کن اگه صبر نداری میتونی از بدی مادر اینده

وای تپش قلب دارم..دیشب تا صب نخوابیدم...روز موعدم زدم منفی بود

و حالا من مامان دو تا فرشته ام... خدایا نی نیمو سالم بزار توو بغلمون♥️🧿

1397/03/27

|

07:39

2 نفر لایک کرده اند ...

بهار_6425050

عضویت: 1391/05/19

تعداد پست: 11672

میناجون مبارکه ان شاالله بسلامتی بعد نه ماه بغلش بگیری مراقب خودت باش 😍😘

1397/03/27

|

07:39

1 نفر لایک کرده اند ...

میناجوون

مدیر استارتر

عضویت: 1396/09/12

تعداد پست: 3672

میناجون مبارکه ان شاالله بسلامتی بعد نه ماه بغلش بگیری مراقب خودت باش 😍😘

وای باورم نمیشع؟؟؟برم آز الان نشون میده؟؟؟

و حالا من مامان دو تا فرشته ام... خدایا نی نیمو سالم بزار توو بغلمون♥️🧿

1397/03/27

|

07:39

2 نفر لایک کرده اند ...

ننه۵

عضویت: 1396/10/17

تعداد پست: 3362

مارک روژانه...همون دقیقه اول هاله شد و الانم کلا پر رنگه...علائم پریودم دارم مخصوصا تورم سینه ها و ت ...

عزیزم منم اول علایم پریودی داشتم بعضی موقعه ها کمرنگ میفته مشکلی نیست که خیلی پر رنگ نشده

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

1397/03/27

|

07:39

0 نفر لایک کرده اند ...

mahia90

عضویت: 1396/09/12

تعداد پست: 1919

هیچکدومم آز ندادم😥😥

الهم صل علی محمد وال محمدو عجل فرجهم

1397/03/27

|

07:39

0 نفر لایک کرده اند ...

samimum

عضویت: 1397/03/05

تعداد پست: 1212

حالا هوا چطور بود؟😅😀

هوا بس عشقولانه بود😃

وزن اولیه 64800 -هدف اول 66 😄 هدف دوم 68 😘

1397/03/27

|

07:40

1 نفر لایک کرده اند ...

میناجوون

مدیر استارتر

عضویت: 1396/09/12

تعداد پست: 3672

از منم همینطور بود، چند تا هم امتحان کردم دقیقا همینجور میشدن من هیچوقت بی بی هام حتی هاله هم نمیند ...

بعد چند روز بی بی هات اینجوری میشد؟؟؟

و حالا من مامان دو تا فرشته ام... خدایا نی نیمو سالم بزار توو بغلمون♥️🧿

1397/03/27

|

07:40

1 نفر لایک کرده اند ...

samimum

عضویت: 1397/03/05

تعداد پست: 1212

وای تپش قلب دارم..دیشب تا صب نخوابیدم...روز موعدم زدم منفی بود

به شوهرت گفتی

وزن اولیه 64800 -هدف اول 66 😄 هدف دوم 68 😘

1397/03/27

|

07:40

0 نفر لایک کرده اند ...

بهار_6425050

عضویت: 1391/05/19

تعداد پست: 11672

وای باورم نمیشع؟؟؟برم آز الان نشون میده؟؟؟

اره بی بی نشون داده حتما آز هم نشون میده😍

1397/03/27

|

07:40

1 نفر لایک کرده اند ...

ننه۵

عضویت: 1396/10/17

تعداد پست: 3362

وای باورم نمیشع؟؟؟برم آز الان نشون میده؟؟؟

اره برو دکتر برات ازمایش بنویسه انجام بدی مشخصه

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

1397/03/27

|

07:41

1 نفر لایک کرده اند ...