یه لحظه سیزده سال پیش مادر بزرگم اومد جلو‌نظرم که پدربزرگم تا لحظه اخر پرستارش بود.بعد مادربزرگم، پدربزرگ الزایمر گرفت..شرایطتون قابل درکه..حتما توی سالمندان مورد هست.اما با رضایت قلبی پدرتون.چون ایشون واقعا وابسته مادرتون هستن..با تمام وجودم وقت نماز ارامش براتون میخوام..
آلزايمر كه خوب شدني نيست، روز به روز بدتر ميشن،،، مادربزرگ منم خدا رحمتش كنه آلزايمر گرفت، سه سال زمينگيرش كرد،تا حدي كه حتي حرفم نميتونست بزنه، كنترل ادرار و ،،،هم نداشت،،، غذا رو بايد تو دهنش ميذاشتن،،،فقطم پدربزرگ و مامان و باباي منو تاحدودي ميشناخت، حتي دختراشم نميشناخت
عزيزم جاهايي هستن مثل مراكز خدماتي كه نظافتچي ميفرستن به خونه ها اونجا تماس بگير بگو كسي رو ميخوام كه بياد فقط همخونه بشه براي پدرم من يادمه خانمهاي حتي جوان بودن با بچه كه سر پناه نداشتن حاضر بودن در قبال داشتن سر پناه امن بيان و بمونن
هعى خدا خيلى ناراحت شدم مادر منم الزايمر داره اما اولشه هنوز اونطور نشده واقعا لرزيدم و الان دارم گريه ميكنم يعنى هر كس الزايمر بگيره اخرش اينه ؟؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
