دوستان واقعا دارم عذاب میکشم . دلم حسابی گرفته . نجاتم بدین یه راهنمایی کنین ..جریانش طولانیه ولی خلاصه میگم :
بچه ها ببینین شوهرم خانواده هاش دشمنه منن .سال هاست دشمنیم . شوهرم بشون وابستست . 5 تا خواهر داره . دوتاشون دعانویسه . یکیشون هزاران مهره داره تو خونش . همشون دروغگو . و این که دعانویسه و ثروتمنده خواهر بزرگشه . مادرش زمانی که دخترم بچه بود مرد حتی مادرش از دخترش خوشس نمیومد . الان دخترم میخواد دانشگاه بره . بچه ها همین دعانویسه بچم رو مریض کرد ..این اینقدر وابستست که ازشون دور نمیشه . باش تو سرکار صحبت میکنه . هزاران بار بحثمون شد . میخوایم از شهرمون بریم شهره دیگه و ازشون دور بشیم . ولی دارن میفهمن شوهرم بدونشون نمیتونه . چکار کنم ازش دورش کنم . دعایی چیزی هست بخونم . برای دور شدن از دشمن؟ یه چیزی بگین دلم حسابی گرفته