من فکرمیکردم همه کسایی که نگاهم میکنند میخواند منوبگیرند براپسرشون مودبانه لبخند میزدم 6سالم بود😐😐😐
من یادمه ۱۵ سالم بود 😐 فک میکردم مردا از راه جیش خانوما رابطه دارن 😐😐😐😐 همش میگفتم مگه میشه اخه ادم جیشگاه ش هیچی نمیره اخه 😐😐اصن یه پا گیج ب تمام معنا بودم برا خودم
من فکر میکردم ستاره ها چراغ هستن همش فکر میکردم کی پول برق آسمون رو میده،از همون بچگی به پول اهمیت میدادم
وای خدا😂😂اینو گفتی یادم افتاد من پنج شیش سالم بود با داداشم سیب زمینی سرخ میکردیم خام خام میخوردیم 😲 بعد من با خودم میگفتم چرا غذاهایه مامانم خوشمزس ! ی روز دیدم مامانم نوار بهداشتی رو گذاشت سطل اشغال با خودم گفتم حتما ازاین میریزه ها تو غذا 😷😷😷یکبار از اول تا اخر نشستم پیشش ببینم چیکار میکنه میریزه آیااااا یا نه
منم خیلی خیال پردازی میکردم یه بار یکی از عروسکامو بازکردم مثلا دارم جراحیش میکنم
من همیشه رو شورت بابام تعصب خاصی داشتم😐😂😂
از لباسای خودم بیشتر دوسش داشتم ...یادمه از لباس زیر مامانم بشدت بدم میومد ولی عاشق شورت های بابام بود یه حس خوبی بهم میداد😂😂😂😂😂 😂😂😂
فک کنم چون خونه اولم بوده اون حسو دارم😂😂😂
منم ارزوی بچگیامو میگم هرچند الان هم جز ارزوهامه.... دوس داشتم یه ساعت داشتم مال یه کارتون بود که زمانو نگه میداشت دوس داشتم موقع امتحانا از اون ساعتا داشتم زمانو نگه میداشتم کتابو باز میکردم تقلب کنم😁😁
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
11 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
