یه نفرتاپیک زد.میگفت عشقش بعدازچهرسال یهو ناگهانی بعدازاینهمه وقت اخلاقش عوض شدخ گفته بیا برای مامانم ظرف بشور کاراشو بکن.خانوادم اول مهم هستن بعدتو.خیلی تحقیرش کرد...اینم میگفت دویتش دارم نمیتونم دل بکنم..بعد تصمیمشو گرفت براش نوشت من نمیتونم باشرایط توکناربیام ..توالگی میخواستی کات کنی بهانه ات این بود..اونم بهش گفت من شوخی کردم بی جنبه..بعد ختره عکساشونوفرستاده که لچه ها مچشو گرفتن..