سلام.ما توی خونمون داریم ی سری تغییرات مثل پارکت و کاغذ دیواری و اینا میکنیم.بعد از امروزم شروع کردیم.چون من باردارم همسرم منو گذاشت خونه مامانم ک اونجا مجبور نشم کاری بکنم و بهم فشاری نیاد.بعد شوهرم زنگ زده ب داداشش ک بره خونه توی جا ب جایی وسایل خونمون کمی کمکش کنه داداشش برداشته خواهر شوهرم و شوهرشم برده اونجا و کل خونمو دیدم.اصلا خیلی عصبی ام.خواهر شوهرم داشته میمیرده از فضولی.خود شوهرمم اومد بهم گفت داشتن میمردن از فضولی ک خونمونو ببینن.تازه شوهرم میگگه من نمیدونستم داداشم میخواد خواهرمم بیاره و توی روشون گفته نباید میومدین.اعصابم ب هم میریزه وقتی بخودم میگم من ک زن اون زندگی ام هنوز خونمو ندیدم بعد خواهر شوهر یک کارم پاشده رفته دیده کثافت اشغال.