2777
2789

یه استاد داشتیم هم درس سه واحدی داشتیم باهاش هم آزمایشگاه برای امتحان ازمایشگاه هیچی نخونده بودم سر امتحان همش نگام میچرخید بلکه از دور برگه یکی رو ببینم متوجه شد اومد بالا سرم گفت خانوم مثل اینکه این سوالو خاطرتون نمیاد همش یه سوال مفصل بود امتحان یه ازمایش دیگه رو گفت گفت اینو بنویس. میخگاستم از خجالت ذوب شم اونم بلد نبودم اخر جلسه رفتم گفتم ممکنه یه تایم دیگه مشخص کنید امتحان بدم گفت به همه اعلام کنید فلان تاریخ اگه کس دیگه ای هم خواست امتحان بده. خیلی آقا و محترم بود خیلی هم مسن بود یعنی مردم از شرمندگی 

پشت هر آدم موفقی اینترنت قطع شده وجود داره...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یه استاد داشتیم هم درس سه واحدی داشتیم باهاش هم آزمایشگاه برای امتحان ازمایشگاه هیچی نخونده بودم سر ...


 

چقدر صبور  و محترم

بايد ياد گرفت ازشون 

 چقدر باحال كه يه فرصت دوباره هم دادن به دانشجوها 

بدون عقده و مچ گرفتن و آزار 

من خودم انقدررر ادماي خوب ديدم و حال دادن بهم كه نميدونم كدومو بگم 

ولي حدود ده سال پيش كه من يه دختر ١٩/٢٠ساله بودم با دوستم كه مال يه شهر ديگست رفته بوديم شهري كه دوستم دانشجو بود دم عيد بود و تا لحظه ي اخر كه خوابگاه تعطيل شه ما تو خوابگاه مونديم .ساعت ٨شب بود كهراه افتاديم سمت ترمينال كه برگرديم خونه 

غافل از اينكه تمام بليط ها رزرو شده و هيييييچ جايي وجود نداره براي ما .حتي اتوبوس ها جا براي ايستادن هم نداشتن خلاصه ما راه افتاديم سمت ايستگاه راه اهن اون شهر كه بلكه كسي سفرشو كنسل كرده باشه و ما بتونيم بليط پيدا كنيم بعد از كلي كندو كاو كردن يه بليط براي دوستم پيدا شد اما براي من نه .😔دوستم و با چمدوناش به زور راهيش كردم و خودم موندم و خودم .دوباره نصفه شبي يه اژانس گرفتمو رفتم سمت ترمينال كه بلكه اتوبوسي چيزي گير بياد اما ترمينال بسته بود .فك كنين 😰 هيچ فك و فاميلو دوستي هم اونجا نداشتم و از طرفي نميخواستم شرايطي كه گير كردمو به خانوادم بگم 

چون يكي دوساعت پيشش بهشون گفته بودم كه داريم حركت ميكنيم سمت ترمينال و چند ساعت ديگه خونه ام 

ترمينال تاريك و ترسناك بود چند تا پسر كه انگار كارشون شبا شروع ميشد مرتب از دور علامت ميدادن و سعي ميكردم بهم نزديك بشن و لبخند ميزدن 

فك كنيد همون وقتا شا.ر.ژ گوشيم هم تموم شد و ديگه تصميم گرفتم برم از تلفن عمومي خونه زنگ بزنم كه به فكري بكنن براي شرايطي كه توش گير كردم  ...

پدر و مادرم 

خواهر نازنینم 

یکی از خاله هام (خدای مهربونیه  و خوش قلبی و خوش نیتی) اینقدر که حتی اگه کاری رو اشتباه انجام بده و ظاهرا ضرری برسه ما می گیم حتما خیری توی اون اتفاق بوده . مثلا اگه ظرفی بشکنه یا اشتباهی چیزی بریزه دور !!

مادر شوهرم و خواهر شوهرهام رو دوست دارم  و براشون آرزوی شادی و سلامتی دارم 
 خوش به حال خاله ي شما 😊 خدا حفظشون كنه  به نظر خودتون هم خيلي مهربونين ❤️

ممنون . سلامت باشید .. امیدوارم مهربونی زیادتر بشه. بعضی جاها کم شده انگار  

این موج خوبیه      


مادر شوهرم و خواهر شوهرهام رو دوست دارم  و براشون آرزوی شادی و سلامتی دارم 
استارتر من  هرچند وقت میام و این تاپیکت رو  دوباره می خونم .. خیلی خوبه. اگه امکان داره ب ...

 عزيزم بس كه مهربوني و هم ارتعاشي با خوبي 

چشم به وقتش دوباره از خوبيو قشنگي ادم ها حرف ميزنيم ❤️😊

خواهرم با اینکه یه دوره ای از زندگیم واقعا اذیتش کردم و باعث تحقیرش شدم ولی الان که اوضاع خوب نیس ب ...

 ادم ها يه برهه هايي از زندگي اشتباه ميكنن 

طبيعيه 

الان قدرشونو بدونين 🌸 خدا حفظتون  كنه براي هم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز