2777
2789

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

السا😍

مادر فقط اونی نیست که وقتی جواب مثبت آزمایش بارداری رو میگیره و از خوشحالی اشک شوق می ریزه و واسه سورپرایز کردن همسرش لحظه ها رو میشماره...اونی که جواب منفی رو میگیره و تا خونه عینک افتابی رو نقاب صورتش میکنه .. سرش رو پایین میگیره و اشک تلخ حسرت می ریزه و مدام با خودش میگه جواب همسرم رو چی بدم ... اونم مادره...مادر فقط اونی نیست که با شوق و ذوق به همه خبر بارداریشو میده و از همون روز اول واسه اومدن نی نی برنامه ریزی میکنه ....اونی که با صدای گرفته به همسرش میگه:بازم منفی بود .... اونم مادره...مادر فقط اونی نیست که با عشق و هیجان برای نی نی سیسمونی میخره و همه بهش تبریک میگن ...اونی که چشمش تو بازار به یه لباس کوچولو میفته و دلش ضعف میره ... یواشکی لباس رو میخره و از ترس حس ترحم دیگران ... آرزوهاشو گوشه کمد پنهان میکنه و گاهی تو خلوتش لباس رو بغل میکنه و می بوسه ..اونم مادره....مادر فقط اونی نیست که توی مهمونی ها هرموقع ازش اسم فرزندش رو می پرسند چشم هاش برق بزنه و با افتخار اسم بچه ش رو به لب بیاره ...اونی که سالهاست اسم انتخاب کرده و هرجا اون اسم رو میشنوه دلش میریزه و چشم هاش خیس میشه ... اونم مادره ...مادر فقط اونی نیس که ۹ ماهه بارداری رو شبانه روز با بچش عشق کنه و لحظه شماری کنه واسه اومدنش...اونی که لحظه ی انتظارش با بارداری فرق داره و منتظرِ ببینه چه بچه ای تو بغلش قراره اروم بگیره اونم مادره...آره دوست من... همونایی که مدام باید به بقیه جواب پس بدن که چراااا هنوز بچه دار نشدن ... پیش کدوم دکتر میرن ... مشکل از خانمه یا آقا .... و روزی هزار تا پیشنهاد سرسام آور دارن از طرف دوست و آشنا و همسایه! که پیش کدوم دکتر و امامزاده برن .. چه نذری بکنن.... چی بخورن... چی کار کنن ..یا حتی چه موقع اقدام کنن !!!!همه این دلسوزی های بی رحمانه فقط یک توجیه داره و اون دلیل اینه که تو یه زنی که هنوز مادر نشده ...پس ای کاش هیچ کس دل یه منتظر رو خواسته و ناخواسته نشکنه و همه باور کنن ... اونم یه مادره...😢

السا

ما که خواستیم زمین را برای مهربانی مهیا کنیم ، خود نتوانستیم مهربان باشیم . من در کوچه های زندگی به دنبال آرتانی وحشی و سادیسمی بودم که مرا با تیر عشقش زخمی کند ، که ناگهان ممدی از ته کوچه با پراید آمد ... ( امضام فانه من در کوچه های زندگیم به دنبال هیچ خری نیستم    البته به دنبال یک آهو هستم    آن آهو در پشت کوچه ای که ممد از تهش آمد در باغی سرسبز علف می خورد و از وجود من آگاه نیست ، آیا من قادر به شکار این آهو هستم ؟ خیر )
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  5 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  4 ساعت پیش