دلم گرفته میشه کمک کنید حالم خوب شه

اینا که غصه نیست! من اگر شوهرم اینقدر خوب بود در کنارش هر سختی رو تحمل میکردم! قدر همسرت رو بدون!-هست کسایی که مشکلات خیلی بزرگتری با شوهرشون دارن

سلام عزیزم

فقط بهت میگم بهترین سرمایه گذاری رو کردی چن خدا روزی رسونه اما ادم سلامت و مناسب برای زندگی بهترین سرمایه س

منم اوایل زندگیم مثل شما سخت گذشت اما ب لطف خدا الان خب وضعمون خیلی خوبه

عزیز دلم چندتا توصیه میکنم واسه من جواب دادن

یک خوندن سوره واقعه هر شب اگر هر دوتون بخونین که عالیه 

دوم انفاق انفاق انفاق حالا ب هر شکلش که درتوانتونه

واسه خونه دار شدن ذکر یا جوادالایمه ادرکنی ۱۴ مرتبه در حالت سجده بعد از هر نماز واجب یک سال بعدش ببین چی میبینی واسه خود من ی چند ماه تاخیر داشت که میدونم ب علت قضا شدن یک سری نماز صبحام بود البته من نمازمو که قضا میکردم هم این ذکر رو میگفتم

و در نهایت ایمان ب رزاق بودن خدا از صمیم قلب مهمترین کلیده 

امیدوارم بهترینها برات رقم بخوره😊

شوهر من توقع مالی نداشت ولی خانوادش چرا

همونا هم‌پرش میکردن این چیزا بیشتر آزارم میداد تا بی پولی

منم دقیقا مثل شمام

واقعا سخته من درکت میکنم 

دقيقا خانواده همسر منم پر توقعن

عزیزم صبوری کن . همین که اینقدر مهربونه و چشم پاکه و دوستت داره یعنی حیفه که بخاطر بی پولی بینتون ناراحتی پیش بیاد . انشاالله خدا به دلش نگاه کنه و دستتون رو باز کنه . مطمئن باش این روزای سخت نمی مونه بالاخره تموم میشه . این حرف رو کسی داره بهت میزنه که روزایی رو گذرونده که حتی چای خشک خونه اش نبوده و از ترس اینکه مهمون نیاد خونش میرفتن بیرون و خونه نمی موندن . آره هزیز . خیلی سختی کشیدم اما چون بینمون عشق و محبت بود با هم حلش کردیم و گذروندیم

محل کارش با محل زندگيمون تو يه شهر نیست، زمان آف کارشم گفت نمياد جواب هیچ تلفنی هم نمیده، تا تکلیف روشن کن، دارم روانی میشم 

من ده ساله از دواج کردم اوایل عروسی برادر شوهرم به زور پونصد پول داد به ما برا خرج عروسی  گفت هروقت داشتید بدید یه ماه بعد عروسی گفت پولم میخوام اصلا احتیاج نداشت فقط میخواست ...منم طلا فروختم دادم بهش اون زمان خیلی پولدار بودن و زنش کلی طلا داشت و پز میداد وما آدم حساب نکردن و واقعا اون روزها سخت گذشت ...ولی الان برعکس شده نمیخوام فخر بفروشم ولی فهمیدم باید صبر کرد خدا بزرگه...حالا حسرت زندگی ما میخورن

قدر شوهرتو بدون

همسر من انقدر خانوادش پرش کرده بودن به خانواده زنت بگو برات خونه بخرن باور نمیکنی اعصابم خورد کردن انقدر گفتن تا بابای بیچارم مجبور شد کمک کنه ما یه خونه نقلی بخریم

چند وقت پیش داریم بهم گفت چه طور زندگی میکنی؟ گفت همیشه برام سوال هست چه طور شوهرت اینقدر دوست داره؟ خوشحال نشدم فقط،یاد ده سال پیش خودم افتادم