اين وسط حق با كيه

من تا جايي ك ميتونم كنار ميگيرم ولي مشكل اينه ك جلو هركي باشه پدرشوهرم به من ميگه ك تو بايد شوهرتو ببري خونه برادرش.بعدشم ك سرد برخورد ميكنه

خب پول شوهرمو نميده ك بخوايم حساب كتاب كنيم.اصلا به روي خودشم نمياره.حتي رفته وام ازدواج خواهرشوهرمم گرفته ك فقط همسرشوتامين كنه.يعني به نوعي داره از خونوادش ميدزده ك زنش راضي باشه.الانم شوهرم شرايطشو نداره ك پول ماشينو پس بده يا ماشين بخره

خونواده خودم ك اصلا كاري ندارن و دخالتم نميكنن.منم خيلي چيزا رو نميگم راحتترم

من هيچي نگفتم فقط گفتم شما بزرگتري حرفتون درست.چون شوهرم بهم گفت هيچ وقت خودتو با خونوادم طرف نكن هرچي بود بنداز پاي من.خودم ميگم

همسرم وقتي بيكار بود به پدرش گفت واسم ماشين بخر از پول رهن خونه.چون هم خونه به اسم پدشه هم پولو به اسم اون گذاشتن تو بانك.قيامت شد سر همين حرفش.خواهرشوهرم به من زنگ زده بود ك جلو شوهرتو بگير ما از پسش برنميايم خون بابامامانو گرفته تو شيشه.داداش من اگه تو مغازه بابام داره كار ميكنه داره شاگردي ميكنه ديگه نمگفت حقوق شاگرد با صاحب مغازه كجاي دنيا يكيه.آره داداش من قسط و قرض داره ولي نميگفت ك كل هزينه هاش و قرضاش واسه مبلاييه ك خانومش پسنديده.ميگفت بابام اين همه هزينه كرده واسش ديگه نمگفت ك بابام ب داداش بزرگه هم 40 ميليون همينجوري پول داده ك خونشو عوض كنه.كلا هرجوري ك باشه پشت برادربزرگه و زنشو با تموم بي محلياشون زمين نميذارن

آخه بدبختانه مادرشوهرم گناه داره اصلا خجالت ميكشيم تو روي اون حرفي بزنيم انقدر مظلومه.پدرشوهرمم ك اون وضعيتشه.خواهرشوهرمم شهرستان زندگي ميكنه و نيست.او شب اين پيرزنو بردن بيمارستان ما رفتيم همه كاراشو كرديم ساعت 9 به ما زنگ زدن ما خودمونو رسونديم بعدش برادرش ساعت 11 و ربع تازه اومده.كه چي .آقا مهموني بود خونه فاميل زنش.بعدش جالب اينك پدرشوهرم ميكفت حق ندارين بگين اين دير اومده چون اون تهران بوده تا اينجا بياد طول ميكشه.بخاطر اين مسائل اصلا نميشه قطع رابطه كرد

ان شاءالله

ممنون گلم راهنمايي كردي و خوندي

من به هيچ وجه دخالت نميكنم.حتي گاهي وقتا واسه آروم كردن همسرم ميگم اشكال نداره فكر كن اون پول اصلا نبوده ولي خودش ناراحته ميگه منو خ ر فرض كردن ك خواهر و براد بزرگم تو اين شرايط اينجوري باهام رفتار كردن و پشتمو خالي كردن پولمم خوردن