😕😕كسي بوده بعد زايمان دومش بچش اصلا حسودي نكرده باشه

نه منم یکی دوسال حسودی میکردم بعد خواهرم شد دنیام

آره داداشم اصلا به من حسودی نکرده بود عاشقم بود😍

ولی بعدش پدرمو دراورد😑

بهتره اتفاقا

هم جنس بیشتر حسودی میکنه

پسر من اصلا حسودی نکرد

البته گاهی اعتراضاتی می کرد که به جا بود و ما بیشتر رعایت می کردیم

ولی حسودی نه

عااااشق خواهرشه

حتی به من گاهی ایراد می گیره در مورد رعایت خواهرش

خواهر زادم شش سالش بود وقتی خواهرش بدنیا آومد، انگار که مادرشه، مواظبتش میکنه ،عاشق خواهرشه

دخترمن اصلا به برادرش حسادت نکرد تازه کلی هم کمکم میکرد حتی پوشکشو عوض میکرد البته فاصله سنی بچه های من 10 ساله

من تقریبا رفتارش عادی بود

چون به اولی خیلی توجه کردم هم خودم هم اطرافیان.همه برای اولی کادو اوردن و بهش تبریک گفتن.اولی پیشم می خوابید مثل قبل از تولد دومی.دومی رو تخت خودش جدا می خوابید.رفتارمو اصلا با بچه اولم تغییر ندادم.وقتی خسته بودم می گفت بازی کنیم یه موقع هایی میشد می خواستم سرش داد بزنم ولی خودمو کنترل میکردم و با وجود خستگی یا بازی می کردم یا میفرستادمش سراغ باباش.

۶ سال دقیقا تفاوتشون بود

نه اصلا

البته من خیییلی رعایت می کردم ها

مثلا تو بارداری همش از این میگفتم که ما تو برامون کافی بودی ولی چونکتو میخاستی و تنها بودیربچه دوم رو خواستیم از خدا

یا اینکهوهمش از محبت خواهرها به برادرهای بزرگترشون‌می گفتم

بعد هم‌که به دنیا اومد دخترم...حتی تو همون روزهای اول زایمان با بخیه و درد طبق عادت پسرم وقت خوابش می رفتم کنارش و دستش رو می گرفتم با وجودیکه گاهی دخترم هم داشت شیر میخورد

اگه قربون صدقه دخترم می رفتم بلند بلند قربون صدقه پسرم هم می رفتم حتی اگه اون تو یک اتاق دیگه بود... والبته پسرم‌نسبت به این‌مورد خییلی حساس بود و اگه خلاف این‌عمل می کردم علنا اعتراض می کرد

و از این دست کارها

ممنون گلم

ان شاء الله خدا حافظ عزیزان شما و همه دوستان باشه🙏🙏🙏

سلام فاصله بچه های من چهار ساله . این که بگم اصلا و ابدا اتفاق نمیفته که محاله . بچه ای که سالمه حسادت رو هم حس میکنه ولی رفتار شما بینهایت اثر داره و این یه کار یک شبه نیست . من از دوران بارداریم دائم درباره بچه داری با بچه ام حرف میزدم این که خواهرش اول که بیادخیلی کوچیکه من باید دائم حواسم بهش باشه شیرش بدم نمیشه دستش زد و باهاش بازی کرد خودم از بیمارستان بیام تا چند روز میخوابم از این چیزا . کارایی که باید مستقل میشد رو باهاش کار کردم یاد بگیره مثلا دستشویی چون اون موقع خودم میشستمش وسایلش که میخواستم واسه نوزاد استفاده کنم نمیگفتم مال تو بوده میگفتم از قبل داشتیم . فیلماشو نشونش میدادم بهش میگفتم چه کارایی براش انجام دادم .چندتا کادو گرفتم به عناوین مختلف بعد زایمان بهش دادیم چند روز یکبار . پدرش خیلی همکاری کرد وقتی من گرفتار بچه بودم باهاش بازی میکرد خیلی مواظب رفتارم بودم از محبت کم نذارم گاهی با وجود بیخوابی باهاش بازی میکردم اجازه میدادم با نظارت من به بچه دست بزنه باهاش بازی کنه با همه اینا دو سه ماه طول کشید تا به خودش اومد و به خواهرش عادت کرد