دوست من با آخوند پسر کله گنده ازدواج کرده و تو عقد حامله شده
بعد مامانم دیروز اومد با خوشحالی گفت میدونی فلانی با پسر فلان دم و دستگار ازدواج کرده
بابامم یه جوری شد انگار مامانم داشت اونو به رخ من میکشید منم گفتم خب به عنم
امروز به مامانم گفتم چرا فلانی رو میکشی به رخم خوبه حالا تو عقد حامله شده
گفت عرضع داشت تو ام شوهر کن تو عقد بده عرضه داشته باش و حامله شو
گفتم آخه من یه بار به عشقم اعتراف کردم تو با من حرف نمیزدی حامله شم که تا قیام قیامت با من حرف نمیزنی
بعد گفتم مگه دادن افتخاره ؟؟؟ گفت آره افتخاره خیلیا عرضه همین دادن هم ندارن 😭😭😭😭
خیلی قلبم شکست 😭 چون من قصد ازدواج دارم و ازدواجم جور نمیشه مامانم دوستمو و بارداریشو کوبوند تو سرم