اومدم یک کیک سفارش دادم که روش تقویم اسفند ماه ۹۵ چاپ شده بود و پر از قلب بود. روی ۱۹ ام و ۱۰ ام و ۹ امش رو هم قلب گفتم بذارن. ۱۹ که تولد همسری بود. ۹ هم سالگرد نامزدیمون و ۱۰ ام هم روزی بود که قطعی فهمیدم باردارم😍
یه جعبه هدیه کوچولو هم گرفتم و جواب آزمایش و سونو رو با کلی برچسب های نی نی و پوشال رنگی رنگی گذاشتم تو جعبه. روی این برگه ی یادداشت های قلبی رنگی هم نوشتم بابا علی بابا شدنت مبارک من دارم میام😍😍 البته هر کلمه روی یک برگه. و همه ی اینا که توی جعبه ی هدیه گذاشته بودم رو دادم شیرینی سرا که مخفی کنه توی کیک. روی کیک هم نوشته بودم عزیزمبهترین و خاص ترین تولدت مبارک😍 تولد ۳۰ سالگی شوهری بود
بایه عالمه بادکنک و شمع و شمع نی نی و... تزیینات کردم و خودمم شیکان پیکان. از قبلش هم به خواهرشوهم که خیلی همدیگه رو دوست داریم گفتم که بیاد ازمون فیلم و عکس بگیره( اول تولد رو دونفره گرفتیم خونه ی خودمون). اونم اومد.یه تاج نی نی هم گذاشتم سرم. شوهری هم اصلا یادش نبود که تولدشه.(تو این مدت هم که میدی من اذیتم و هی با مامانم میرم دکتر خیلی نگران و تو فکر بود و همش میگفت باید بریم تهران ببینم چرا اینقدر اذیتی.آخه ما شهرستانیم. بچه م هنوز نمیدونست بابا شده😍😘 فقط مامانم بهش میگفت دکترش گفته باید استراحت کنه و از پله کم استفاده کنه.اونم هی بیشتر نگران میشد و من و مامانم هم با بدجنسی میخندیدیم.)
بهش گفتم امشب زودتر از سر کار برگرد بریم بیرون برای شام. اومد دم در اف اف رو زد گفت بیا بریم. گفتم بیا یالا یک لحظه کارت دارم. اومد برقا خاموش. در رو که باز کرد و بند و بساط تولد رو دید خیلی خیلی ذوق کرد😘😘 قربونش برم خیلی احساساتیه. میگفت قلبم درد گرفت از ذوق و سورپرایز🤗