سلام روز همگی بخیر ایشالله
ما خونه ای ک بنام خودمون بود ک طبقه بالای خونه پدرشوهرم بود رو دادیم رهن ک مستقل بشیم چون واقعا نمیتونستم هرروز پدرشوهر تعصبیمو ببینم.
حالا اپارتمان رهن کردیم از بس ارامش نداره و طبقه بالاییمون اذیت میکنه ب بنگاه گفتیم خونمونو داد رهن یک خرداد باید بلند بشیم ولی خونه خوب تا الان ک گیرمون نیومده.اول که التماس دعا دوم اینکه بنظرتون اه و ناله پدرومادر شوهر دنبالمونه ک اینجوری شدیم؟من عروس بدی نبودما هیچوقت تو روشون نایستادم الانم میرم سر میزنم میمونم دائما.مادرشوهرم اونروز همش میگفت از وقتی رفتی اب خوش از گلوم پایین نرفته برگردید.ولی ما مستقلیمونو دوست داریم.قبول دارید ادم هر کارم ک کنه وقتی پیش بزرگترها باشه زیر نگین اونهاست و همه فکر میکنن وااااای چه حمایتی میشن...خسته شدم عصبیم.
بعدم بهم بگیو چجوری شروع کنم وسایلو جمع کنم ک زودتر تموم بشه.جالب اینجاست منو شوهرم هیچوقت تو عمرمون مستاجر نبودیم که بلد و زبل باشیم.