باباشانس دار.من یه باربه مادرشوهرم همون اوایل بارداریم گفتم دلم شیربرنجای تورومیخوادتوچشم نگاه کردگفت به مامانت بگودرست کنه وظیفه مادر ختره ویارونه بپزه.دیگه چیزی نگفتم به خالم چندبارگفتم هربارهمون روربرام درست کردباآژانس فرستادپول آژانسم خودش داد.آخه مامانم زمین گیره نمیتونه حتی غذای خودشم براخودش بریزه توپشقاب.یه جا داره اونجامیشبنه مابراش میریزیم میبریم خودش مبخوره
بازم خوبه این که،من چند ماه پیش رفتم اونجا یه دبه ترشی کنار یخچالش بود گفتم یکم از این بخورم دلم خواست گفت نه خراب شده میخوام بریزم دور
سالم بود؟ خب شاید واقعا خراب بوده مادر شوهر من میخواد همه چیز تحت کنترلش و اون زمانی و اونجوری که اون میخواد باشه
وگرنه دفعه پیش نذری حلوا داشتن میدونست دلم پر میکشه ولی به خاطر زعفرون زیاد نباید بخورم جلو چشم من آورد گذاشت دهن شوهرم از بوش گریه ام گرفته بود اومدم خونه بدون زعفرون درست کردم واسه خودم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
