به خاطر فوت زن داداشم و ختمش درگیر بودم و البته شرایط روحی گرفتن تولد برای پسر سه سالم را نداشتم، همسایه ام که البته بیشتر یک دوست صمیمی و نزدیک شده، برامون، امشب دعوتمون کرد و علی رغم گردن دردش، تولد کوچولو و جمع و جور براش گرفت، در واقع سورپرایزمون کرد. پسر من و پسر برادرم هر دوشان کیف کردند خدا از خواهری کمش نکنه